در این بخش شعرهایی را فهرست کردهایم که در آنها صائب تبریزی مصرع یا بیتی از سنایی را عیناً نقل قول کرده است:
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۷۳ :: سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۴
صائب تبریزی (بیت ۱۲): این جواب آن که می گوید حکیم غزنوی - ای سنایی خواجه جانی غلام تن مباش
سنایی (بیت ۱): ای سنایی خواجهٔ جانی غلام تن مباش - خاک را گر دوست بودی پاک را دشمن مباش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۰۸ :: سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۰
صائب تبریزی (بیت ۱۱): این غزل آن غزل خواجه سنایی است که گفت - خنده گریند همی سوختگان در بر تو
سنایی (بیت ۱): خنده گریند همی لاف زنان بر در تو - گریه خندند همی سوختگان در بر تو
در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳:من آن وحشی غزالم دامن صحرای امکان را - که میلرزم ز هر جانب غباری میشود پیدا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۸۶:مکرر بود وضع روز و شب، آن ساقی جانها - ز زلف و عارض خود، صبح و شام آورد مستان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۳۸:حیاتِ جاودان، بیدوستان، مرگیست پابَرجا - بهتنهایی مَخور، چون خضر، آبِ زندگانی را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۶:کمند زلف در گردن گذشتی روزی از صحرا - هنوز از دور گردن میکشد آهوی صحرایی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۸:صنوبر با تهیدستی به دست آورد صد دل را - تو بیپروا برون از عهدهٔ یک دل نمیآیی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - در مقام اهل توحید:مکن در جسم و جان منزل، که این دونست و آن والا - قدم زین هر دو بیرون نه نه آنجا باش و نه اینجا
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۵:دَه دَر شود گشاده، شود بسته چون دَری - انگشت، تَرجُمانِ زبان است، لال را
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۵:عشق و شراب و یار و خرابات و کافری - هر کس که یافت شد ز همه اندهان بری
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۷:چون ز دنیا نعمت الوان هوس باشد مرا؟ - خون دل چندان نمییابم که بس باشد مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹:چون ز دنیا نعمتِ الوان هوس باشد مرا؟ - خونِدل چندان نمییابم که بس باشد مرا
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵:مَن کِیَام کاندیشهٔ تو همنَفَس باشَد مَرا؟ - یا تَمَنّایِ وِصالِ چون تو کس باشد مرا؟
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۵۹:عشق سازد ز هوس پاک، دل آدم را - دزد چون شحنه شود، امن کند عالم را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱:عشق سازد ز هوس پاک دل آدم را - دزد چون شحنه شود امن کند عالم را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۲:فقر بی قدر کند سلطنت عالم را - هوس ملک نباشد پسر ادهم را
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴:ای که اطفال به گهواره درون از ستمت - سور نادیده بجویند همی ماتم را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۸۳:چنان شد عام در ایام ما ذوق گرفتاری - که آزادی کند دلگیر، اطفال دبستان را
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۶:نگویی تا به گلبن بر چه غلغل دارد آن قمری - که چندان لحن میسازد همی نالد ز کم صبری
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۲۲:آسمان، آسوده است از بیقراریهای ما - گریهی طِفلان، نمیسوزد دلِ گَهواره را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۶۸:نیست در طینت جدایی عاشق و معشوق را - شمع از خاکستر پروانه میریزیم ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۰:با جگر خوردن قناعت کن که این مهمانسرا - جز غم روزی ندارد روزی آمادهای
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۱:چشم بیداری است هر کوکب درین وحشت سرا - در میان اینقدر بیدار، چون خوابد کسی؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹:می نماید پایکوبان دار را منصور ما - تاک را آتش عنان سازد می پر زور را
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - در مدح امین الملة قاضی عبدالودودبن عبدالصمد:ای چو نعمانبن ثابت در شریعت مقتدا - وی بحجت پیشوای شرع و دین مصطفا
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در تفسیر چند سوره و نعت رسول اکرم و مدح قاضی عبدالودود:کفر و ایمان را هم اندر تیرگی هم در صفا - نیست دارالملک جز رخسار و زلف مصطفا
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - این قصیدهٔ را عارف زرگر در مدح سنایی گفته:ای نهاده پای همت بر سر اوج سما - وی گرفته ملک حکمت گشته در وی مقتدا
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴ - در پاسخ قصیدهٔ عارف زرگر:تا ز سر شادی برون ننهند مردان صفا - دست نتوانند زد در بارگاه مصطفا
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در نعت رسول اکرم و مدح عارف زرگر:ای سنایی گر همی جویی ز لطف حق سنا - عقل را قربان کن اندر بارگاه مصطفا
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸ - در مدح قاضی یحیا صاعد:ای بنام و خوی خوش میراث دار مصطفا - بر تو عاشق هر دو گیتی و تو عاشق بر سخا
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۸۴:ما از تو جداییم، به صورت، نه به معنی - چون فاصلهی بِیت بُوَد، فاصلهی ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۱:در کنج قفس چند کنی بال فشانی؟ - بس نیست ترا آنچه ز پرواز کشیدی؟
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۱ - در مدح خواجه اسماعیل شنیزی:علم و عمل خواجه اسماعیل شنیزی - ما را ز نه چیزی برسانید به چیزی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۸۵:گریه شمع از برای ماتم پروانه نیست - صبح نزدیک است، در فکر شب تار خودست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹۳:نقطه خالش که نه پرگار سرگردان اوست - کیست کز فرمان او گردن کشد، دوران اوست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹۶:چرخ را خون شفق در دل ز استغنای اوست - رنگ زرد آفتاب از آتش سودای اوست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۶:بی محابا در میان نازکش انداخت دست - ناخن شاهین ز رشک بهله ای در دل شکست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱۳:محتسب از عاجزی دست سبوی باده بست - بشکند دستی که دست مردم افتاده بست!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱۵:وقت آن کس خوش که لب را بر لب پیمانه بست - جبهه را چون خشت بر خاک در میخانه بست
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲:توبهٔ من جزع و لعل و زلف و رخسارت شکست - دی که بودم روزهدار امروز هستم بتپرست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۴۳:نه همین موج ز آمد شد خود بی خبرست - هیچ کس را خبر از آمدن و رفتن نیست
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹:شور در شهر فکند آن بت زُنّارپرست - چون خرامان ز خرابات برون آمد مست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۵۵:دولت سنگدلان زود بسر میآید - سیل از سینه کهسار به سرعت گذرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۵۷:دل دشمن به تهیدستی من میسوزد - برق ازین مزرعه با دیدهتر میگذرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۶۴:مادر خاک به فرزند نمیپردازد - روی در منزل و ماوای پدر باید کرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۷۸:صفحهٔ روی ترا دید و ورق برگرداند - ساده لوحی که به من دوش نصیحت میکرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷۰۵:نام بلبل ز هواداری عشق است بلند - ورنه پیداست چه از مشت پری برخیزد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷۱۰:قسمت این بود که از دفتر پرواز بلند - به من خسته به جز چشم پریدن نرسد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷۸۴:سخن عشق اثر در دل زهاد نکرد - نفس صبح چه با غنچهٔ تصویر کند؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۲۱:هر که باری ز دل رهروان بردارد - راست چون راه، سبکبار به منزل برود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۳۲:هیچ کس عقدهای از کار جهان باز نکرد - هر که آمد گرهی چند برین کار افزود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۴۹:یا سبو، یا خم می، یا قدح باده کنند - یک کف خاک درین میکده ضایع نشود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۷۱:همچو پروانه جگر سوختهای میباید - که ز خاکستر ما بوی محبت شنود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۷۲:رتبهٔ زمزمهٔ عشق ندارد زاهد - بگذارید که آوازه جنت شنود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۸۸:ناکسی بین که سر از صحبت من میپیچد - سر زلفی که به دست همه کس میآید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۱۵:چه خیال است به تیغش دل بیتاب رسد؟ - بیخبر بر سر این تشنه مگر آب رسد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۱۵:حسن از دیدن خود بر سر بیداد آید - کار شمشیر ز آیینه فولاد آید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۱۳:(یک ادای نمکین در همه عمر نکرد - یارب این بخت مرا تهمت شوری که نهاد؟)
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۳۵:مرغ حسن از قفس خط سیه تنگ آمد - پر برآورد (و) کنون شوق پریدن دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۳۶:آرزو خار و خسی نیست که آخر گردد - ورنه با شعله خوی تو که بس می آید؟
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۸:خواجه در غم من ار گفت که چون بیخردان - دین به دل کردهای اندر ره دنیا لابد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۵۶:بنای توبهٔ سنگین ما خطر دارد - اگر بهار به این آب و تاب میگذرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵۶:به گرد تربت روشندلان دلیر مگرد - که ابر، سینه خورشید را نسازد سرد
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳:منم که دل نکنم ساعتی ز مهر تو سرد - ز یاد تو نبوم فرد اگر بوم ز تو فرد
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶:سوال کرد دل من که دوست با تو چه کرد؟ - چرات بینم با اشک سرخ و با رخ زرد؟
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۶۰:آسایش تن غافلم از یاد خدا کرد - همواری این راه مرا سر به هوا کرد
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - در مدح خواجه حکیم ابوالحسن علی بن محمد طبیب:تا باز فلک طبع هوا را چو هوا کرد - بلبل به سر گلبن و بر شاخ ندا کرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۹۸۴:گرانی میکند بر خاطرش یادم، نمیدانم - که با این ناتوانی چون توانم رفت از یادش؟!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۷۷:مکن با ارتکاب جرم اظهار پشیمانی - چه لازم با دروغ آمیختن آلوده دامانی؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۷۸:کرامت کن مرا ای ابر رحمت چشم گریانی - که از هر خنده بر دل می رسد زخم نمایانی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۷۶:دل هر کس که از خورشید ایمان گشت نورانی - بود از اشک دایم کار چشمش سبحه گردانی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۴۷:دل هر کس که از خورشید ایمان گشت نورانی - بود از اشک دایم کار چشمش سبحه گردانی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۱۰:عتاب گلرخان در پرده دارد لطف پنهانی - که گلها میتوان چید از بهار غنچه پیشانی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۰ - دریغا کو مسلمانی:مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی - ازین آیین بیدینان پشیمانی پشیمانی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۳ - توصیف روح در بدن:شگفت آید مرا بر دل ازین زندان سلطانی - که در زندان سلطانی منم سلطان زندانی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۹:کجاست نیستی جاودان، که بیزارم - ازان حیات که گردد به سال و ماه تمام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۴:همان به خاک برابر چو نور خورشیدم - اگرچه از همه آفاق بر سر آمدهام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۰:چه نسبت است به مژگان مرا نمیدانم - که پیش چشمم و از پیش چشمها دورم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۶:در آشیان به خیال تو آنقدر ماندم - که غنچه شد گل پرواز در پر و بالم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۱:درین ریاض من آن شبنم گرانجانم - که در خزان به شکر خواب نو بهار روم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۲:شود جهان لب پرخندهای، اگر مردم - کنند دست یکی در گره گشایی هم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۸:وفا و مردمی از روزگار دارم چشم - ببین ز سادهدلیها چه از که میجویم
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۶ - در موعظه و نصیحت ابنای زمان:کجایی ای همه هوشت به سوی طبل و علم - چرا نباری بر رخ ز دیده آب ندم
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۹:نماز شام من و دوست خوش نشسته بهم - گرفته دامن شادی شکسته گردن غم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۲:از سبکباران راه عشق خجلت میکشم - بر کمر هر چند جای توشه دامن بستهام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۷:تیشه فرهاد گردیده است هر مو بر تنم - تا ازان معشوق شیرینکار دور افتادهام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۹:بی نیاز از خلق از دست دعای خود شدم - حاصل عالم ازین یک کف زمین برداشتم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۰:من که روشن بود چشم نوبهار از دیدنم - یک چمن خمیازه در آغوش چون گل داشتم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۰:از غم دنیا و عقبی یک نفس فارغ نیم - چون ترازو از دوسر دایم گرانی میکشم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۰:دست ماگیر ای سبک جولان، که چون نقش قدم - خاک بر سر، دست بر دل، خار در پا ماندهایم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۵:گر نباشد در میان روی تو، از یک آه گرم - آب را در دیده آیینه خاکستر کنم
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۳ - در نعت رسول اکرم:چون به صحرا شد جمال سید کون از عدم - جاه کسرا زد به عالمهای عزل اندر قدم
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۴ - در نعت رسول اکرم:مرحبا ای رایت تحقیق رایت را حشم - رای تو باشد حشم توفیق به فرزاد علم
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۷:مرحبا ای رایت تحقیق رایت را حشم - رای تو باشد حشم توفیق به فرزاد علم
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۴ - در مدح عمادالدین محمدبن منصور:ای محمد نام و احمد خلق و محمودی شیم - محمدت را همچنان چون ملک را تیغ و قلم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۰:نه دین ما به جا و نه دنیای ما تمام - از حق گذشتهایم و به باطل نمیرسیم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۱:هر شب نماز شام بود شادیم تمام - کاید رسول دوست هلا نزد ما خرام
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۱:ز اخوان راضیم تا دیدم انصاف خریداران - گوارا کرد بر من چاه را، از قیمت افتادن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۶۳:اگر این رنگ دارد خنده های شرم بیزارش - گل این باغ خواهد بر دماغ باغبان خوردن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۶۴:چراغ زندگی را می کند مستغنی از روغن - زبان خویش چون خورشید بر دیوار مالیدن
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۷ - در ستایش علیبن حسن بحری:الا یا خیمهٔ گردان به گرد بیستون مسکن - گه از بن دامنت ماهست و گاهت ماه بر دامن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۷:جای شادی نیست زیر این سپهر نیلگون - خنده در هنگامهٔ ماتم نمیباید زدن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۰:دامن فانوس آن وسعت ندارد، ور نه من - گریهها دارم چو شمع انجمن در آستین
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۸۶:با لب او کار دندان می کند سین سخن - زین سبب کم حرف افتاده است آن شیرین دهن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۸۷:شد ز پیری ها مرا گوش گران مهر دهن - چون زبان آور شوم چون بسته شد راه سخن؟
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۹:چنگ در فتراک عشق هیچ بت رویی مزن - تا به شکرانهٔ نخست اندر نبازی جان و تن
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۵:ای نموده عاشقی بر زلف و چاک پیرهن - عاشقی آری ولیکن بر مراد خویشتن
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۵ - در مدح خواجه معین الدین ابونصر احمدبن فضل غزنوی:عقل محرم تا بود دستور سلطان بدن - کی به ناواجب رود فرمان جان در ملک تن
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۶ - در نعت علی (ع):ای امیرالمومنین ای شمع دین ای بوالحسن - ای به یک ضربت ربوده جان دشمن از بدن
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۹ - در مدح علی بن حسن:گر شراب دوست را در دست تو نبود ثمن - خویشت را در خرابات جوانمردی فگن
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۱ - در مدح قاضی نجمالدین حسن غزنوی:دی ز دلتنگی زمانی طوف کردم در چمن - یک جهان جان دیدم آنجا رسته از زندان تن
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۲ - در نکوهش حرص و هوی و هوس:ای همیشه دل به حرص و آز کرده مرتهن - داده یکباره عنان خود به دست اهرمن
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۴:برگ بیبرگی نداری لاف درویشی مزن - رخ چو عیاران نداری جان چو نامردان مکن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۰:ای گل شوخ که مغرور بهاران شدهای - خبرت نیست که در پی چه خزانی داری
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۶:نکند دانا مستی نخورد عاقل می - ننهد مرد خردمند سوی مستی پی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴:غمزهاش افزود در ایامِ خط بیداد را - زنگِ زهرِ جانستان شد تیغِ این جلّاد را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵:ره مده در خطِ مشکین، شانهٔ شمشاد را - نیست حاجت حک و اصلاحی خطِ استاد را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:ره مده در خطِ مشکین، شانهٔ شمشاد را - کس قلم داخل نمیسازد خطِ استاد را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:میگدازد خونِ گرمم نشترِ فَصّاد را - میکند از آب عریان، دشنهٔ فولاد را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸:از شکستِ ماست گردش، چرخِ بیبنیاد را - نیست غیر از دانه آب این آسیای باد را
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴:باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را - باز بر خورشید پوش آن جوشن شمشاد را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲:هر خسی قیمت نداند نالهٔ شبخیز را - خسروی باید که داند قدر این شبدیز را
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶:می ده ای ساقی که می به درد عشق آمیز را - زنده کن در می پرستی سنت پرویز را
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷:جاودان خدمت کنند آن چشم سحر آمیز را - زنگیان سجده برند آن زلف جان آویز را
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹:ساقیا می ده که جز می نشکند پرهیز را - تا زمانی کم کنم این زهد رنگآمیز را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲:گل نزد آبی بر آتش بلبلِ خودکام را - نیست غیر از ناامیدی حاصلی ابرام را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳:نیست از روی زمین سیری دل خود کام را - حرص می گردد زیاد از خاک، چشم دام را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴:نیست فرق از تن دل افسرده خودکام را - رنگ برگ خویش باشد میوه های خام را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵:کردهام بر خود گوارا تلخیِ دشنام را - دیدهام در عینِ ناکامی جمالِ کام را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷:نیست از دردِ غریبی چون گهر پروا مرا - بِستر از گَردِ یتیمی بود در دریا مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸:غوطه در گُل داده بود اندیشهٔ دنیا مرا - نالهٔ نی شد دلیلِ عالمِ بالا مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶:آتش افروز جنون شد دامن صحرا مرا - طشت آتش ریخت بر سر لاله حمرا مرا
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳:ساقیا دل شد پر از تیمار پر کن جام را - بر کف ما نه سه باده گردش اجرام را
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴:ساقیا دانی که مخموریم در ده جام را - ساعتی آرام ده این عمر بی آرام را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶:چشم مستش از نگاهی کرد سودایی مرا - کشتی از یک قطره می، گردید دریایی مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷:در دل هر قطره آماده است دریایی مرا - هست در هر دانه ای دام تماشایی مرا
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶:نیست بی دیدار تو در دل شکیبایی مرا - نیست بیگفتار تو در دل توانایی مرا
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:دردمندی سر به گردون می رساند آه را - می فزاید پیچ و تاب این رشته کوتاه را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:ناتوانی از اجابت نیست مانع آه را - می رساند پیچ و خم آخر به منزل راه را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:هست در نقصان تمامی ها دل آگاه را - مومیایی از شکست خویش باشد ماه را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:کاسه زانوست جام جم دل آگاه را - یوسف از روی زمین خوش تر شمارد چاه را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵:دلفریبی چون به جولان آورد آن ماه را - مرد می باید نگه دارد عنان آه را!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۸:می گشاید ذکر بر رویت در الله را - نیست جز این حلقه دیگر حلقه آن درگاه را
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در تواضع اهل حق:شاه را خواهی که بینی، خاک شو درگاه را - ز آبرو آبی بزن درگاه شاهنشاه را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۹:رسانیده است حسن او به جایی بی وفایی را - که عشاق از خدا خواهند تقریب جدایی را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۰:خرابی باعث تعمیر باشد بینوایی را - که کوری کاسه دریوزه می گردد گدایی را
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳:نبودی دین اگر اقبال مرد مصطفایی را - نکردی هرگزی پیدا خدای ما خدایی را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۵:آن را که نیست وسعت مشرب درین سرا - در زندگی به تنگی قبرست مبتلا
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - در شکایت روزگار و بیوفایی مردم:منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا - زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۷:نتوان به بیمثال رسید از مثالها - از ره مرو به موج سراب خیالها
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱:ای از بنفشه ساخته بر گل مثالها - در آفتاب کرده ز عنبر کلالها
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۸:از خلق خبر نیست ز خود بی خبران را - با قافله کاری نبود فرد روان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۹:استاد چه حاجت بود آن سرو روان را؟ - خط حاشیه دان می کند آن غنچه دهان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۸:بلبل به ثنای تو گشوده است زبان را - گل غنچه به پابوس تو کرده است دهان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۹:بگذار شود زیر و زبر جسم گران را - تا چند عمارت کنی این گور روان را؟
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹ - در توحید:آراست جهاندار دگرباره جهان را - چو خلد برین کرد، زمین را و زمان را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۶:فانوس حجاب است چراغ سحری را - دامن به میان بر زده باید سفری را
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱:ای خواجه چه تفضیل بود جانوری را - کو هیچ به از خود نشناسد دگری را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۸:پیوسته خورد دل خون از بیغمی جانها - از خنده سوفارست دلگیری پیکانها
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵ - این توحید به حضرت غزنین گفته شد:ای در دل مشتاقان از عشق تو بستانها - وز حجت بیچونی در صنع تو برهانها
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۹:باده روشن کز او شد دیده ساغر پر آب - می شود نور علی نور از فروغ ماهتاب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۰:از لطافت بس که دارد چهره او آب و تاب - آفتابی می شود رنگش ز سیر ماهتاب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۱:از تهیدستی است در مغز چنار این پیچ و تاب - چشم ظاهربین ز بی دردی کند جوهر حساب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۲:حسن آن لبهای میگون بیش گردد در عتاب - می دواند ریشه در دل از رگ تلخی شراب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۳:صبح روشن شد، بده ساقی می چون آفتاب - تا به روی دولت بیدار برخیزم ز خواب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۴:می نماید چشم شوخ از پرده شرم و حجاب - برق عالمسوز را مانع نمی گردد سحاب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۵:بس که افکنده است پیری در وجودم انقلاب - خواب من بیداری و بیداریم گشته است خواب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات ترکی » غزل شمارهٔ ۲:عاشقین گوز یاشینه رحم ایله مز اول آفتاب - آغلاماق ایلن آپارماز اود الیندن جان کباب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در صفت گرما و مدح شاه عباس دوم:بس که شد تفسیده عالم از فروغ آفتاب - چون پر پروانه می سوزد کتان در ماهتاب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - در مدح نواب ظفرخان:این چنین هجران اگر دارد مرا در پیچ و تاب - زود خواهد خیمه عمرم شدن کوته طناب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۵:گریه مستانه بیمِیْ میکند ما را خراب - سیل بیکارست چون از خود برآرد خانه آب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۶:از ترحم حسن جولان مینماید در نقاب - ساقی از بیظرفی ما میکند در باده آب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۷:میشود در دور خط عاشق ز جانان کامیاب - بیشتر گردد دعا در دامن شب مستجاب
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰:تا نهان گشت آفتاب خواجگان در زیر خاک - شد لبم پر باد و دل پر آتش و دیده پر آب
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۲:آمد سحر به خانه من یار، بی حجاب - امروز از کدام طرف سر زد آفتاب؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۳:از اشک بلبل است رگ تلخی گلاب - نادان کند حواله ز غفلت به آفتاب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۴:ای خوشه چین سنبل زلف تو مشک ناب - شبنم گدای گلشن حسن تو آفتاب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در مدح حضرت رضا(ع):عقل ضعیف خویش نگه دار از شراب - در زیر بال موج منه بیضه حجاب
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹:گفتی به پیش خواجه که این غزنوی غرست - زان رو که تا مرا ببری پیش خواجه آب
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۱:جان غافل را سفر در چار دیوار تن است - پای خواب آلود را منزل کنار دامن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۲:هستی دنیای فانی انتظار مردن است - ترک هستی ز انتظار نیستی وارستن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۳:حاصل شمشیر برق از کشت ما خون خوردن است - باد دستی خرمن ما را دعای جوشن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۴:در تعلق کوه آهن در شمار سوزن است - در تجرد سوزنی همسنگ کوه آهن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۵:اتفاق دوستان با هم دعای جوشن است - سختی از دوران نبیند دانه تا در خرمن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۶:مجلس امشب از فروغ لاله رویان روشن است - بی خبر هر سو که می غلطد نگاهم گلشن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۷:از عزیزان دیده پوشیده من روشن است - بوی پیراهن کلید خانه چشم من است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۸:تن چون شد از زخم جوهردار، حصن آهن است - دل مشبک چون شد از پیکان، دعای جوشن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۰۴:بی خبر از غفلت خویش است تا جان در تن است - پای خواب آلود بیدارست تا در دامن است
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵:تا خیال آن بت قصاب در چشم من است - زین سبب چشمم همیشه همچو رویش روشن است
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶:راه فقر است ای برادر فاقه در وی رفتن است - وندرین ره نفس کُش، کافر ز بهر کشتن است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۸:(عشق عالمسوز را با حسن و ایمان کار نیست - گردن ما در کمند سبحه و زنار نیست)
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۹:توبه همصحبتان بر خاطر ما بار نیست - راه امن بیخودی را کاروان در کار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۰:پاره های دل گران بر دیده خونبار نیست - جای در چشم است آن کس را که بر دل بار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۱:عشقبازی کار هر حلاج دعوی دار نیست - هر کمانی در خور طاق بلنددار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۲:افسر زرین سر آزاده را در کار نیست - نقش عیب کاسه چینی است چون مودار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۳:گر نمی جوشیم با می از سر انکار نیست - غفلت سرشار ما را باعثی در کار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۴:رحمت ایزد نصیب مردم هشیار نیست - پیش ارباب کرم جرمی چو استغفار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۱۹:جز حریم دل کز آب و گل در او آثار نیست - رو به هر جانب که می آری به جز دیوار نیست
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۱:زین پسم با دیو مردم پیکر و پیکار نیست - گر بمانم زنده دیگر با غرورم کار نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷۴:وصل زلف او به دست کوشش تدبیر نیست - دوری این راه از کوتاهی شبگیر نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷۵:روی سخت کوه را پروایی از شمشیر نیست - در گرانجان تبت وارونه را تأثیر نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷۶:حسن را جز چشم حیران، دست دامنگیر نیست - عکس را پای سفر ز آیینه تصویر نیست
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷ - در مدح بهرامشاه:عقل را تدبیر باید عشق را تدبیر نیست - عاشقان را عقل تر دامن گریبانگیر نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۲:خال محتاج کمند زلف عنبرفام نیست - دانه چون افتاد گیرا، احتیاج دام نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۸۹:(آتشین جانی چو من بر صفحه ایام نیست - بخیه را بر خرقه من چون سپند آرام نیست)
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲:جام می پر کن که بی جام میم انجام نیست - تا به کام او شوم این کار جز ناکام نیست
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳:ساقیا می ده که جز می عشق را پدرام نیست - وین دلم را طاقت اندیشهٔ ایام نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۷:در بهار نوجوانی هر که از صهبا گذشت - بی توقف می تواند از سر دنیا گذشت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۸:همت مردانه ما از می حمرا گذشت - کشتی ما با دهان خشک ازین دریا گذشت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۹:می توان با همت سرشار از دنیا گذشت - موج با این شهپر توفیق از دریا گذشت
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶:سرگران از چشم دلبر دوش چون بر ما گذشت - اشک خون کردم ز غم چون بر من از عمدا گذشت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۰:خط گل روی عرقناک ترا در بر گرفت - روی این دریای گوهرخیز را عنبر گرفت
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸:عشق ازین معشوقگان بی وفا دل بر گرفت - دست ازین مشتی ریاست جوی دون بر سر گرفت
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۶:مرحبا بحری که آبش لذت از کوثر گرفت - حبذا کانی که خاکش زینت از عنبر گرفت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰۱:آیتی چون خط مشکین تو در قرآن نیست - نقطه چون خال تو در دایره امکان نیست
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ - هر چه حق باشد بی حجت و برهان نیست:کفر و ایمان دو طریقیست که آن پنهان نیست - فرق این هر دو بنزدیک خرد آسان نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶۳:فتح و ظفر ز خودشکنی زیر دست ماست - چون زلف و خط، درستی ما در شکست ماست
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹:از عشق روی دوست حدیثی به دست ماست - صیدیست بس شگرف نه در خورد شست ماست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱۷:تا چند بشنوم ز رسولان پیام دوست - گه دل به نامه شاد کنم، گه به نام دوست
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷:ای پیک عاشقان گذری کن به بام دوست - برگرد بندهوار به گرد مقام دوست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴۴:ما را دماغ جنگ و سر کارزار نیست - ورنه دل دو نیم کم از ذوالفقار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴۵:دلهای آرمیده به مطلب سوار نیست - رحم است بر کسی که دلش برقرار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۳۷:ما را شکایت از سخن تلخ یار نیست - این گوشمال هیچ کم از گوشوار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۳۸:ما را کنار و بوس توقع ز یار نیست - دریای بی قراری ما را کنار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۳۹:در گریه بی رخت مژه را اختیار نیست - در رشته گسسته گهر را قرار نیست
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در مدح قاضی عبدالودود غزنوی:آن طبع را که علم و سخاوت شعار نیست - از عالمیش فخر و ز زفتیش عار نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۴۶:سبزی که سیاه است ازو روز من این است - سروی که منم فاخته اش این نمکین است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۴۷:آن خانه برانداز که در خانه زین است - معمار تمنای من خاک نشین است
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸:اندر دل من عشق تو چون نور یقین است - بر دیدهٔ من نام تو چون نقش نگین است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹۱:در معرکه عشق ز جرأت خبری نیست - غیر از سپر انداختن اینجا سپری نیست
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴:عشق رخ تو بابت هر مختصری نیست - وصل لب تو در خور هر بی خبری نیست
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - مدح یوسفبن احمد مسعود شاه:ای بنده ره شوق ملک بی خطری نیست - از جان قدمی ساز که به زین سفری نیست
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۰:ای ماه صیام ار چه مرا خود خطری نیست - حقا که مرا همچو تو مهمان دگری نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۶:تا نافه زلف مجلس آراست - آهوی حواس، دشت پیماست
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸:تا نقش خیال دوست با ماست - ما را همه عمر خود تماشاست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶۳:مال رفت از دست و چشم خواجه در دنبال ماند - از دو صد خرمن، تهی چشمی به این غربال ماند
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۷:کرد رفت از مردمان اندر جهان اقوال ماند - همعنان شوخ چشمی در جهان آمال ماند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷۹:حُسن را پوشیده در خط چون عنبر کردهاند - چشمه آیینه را خسپوش جوهر کردهاند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸۰:خندهات را چاشنی از شیر و شکّر کردهاند - پستهات را خوشنمک از شور محشر کردهاند
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۹ - در تغییر احوال مردم و دگرگونی روزگار:ای مسلمانان خلایق حالْ دیگر کردهاند - از سر بیحرمتی معروف، منکَر کردهاند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹۷:هر که بر دار فنا مردانه پشت پا زند - چون سر منصور مهر خویش بر بالا زند
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۳ - این شعر را حکیم سنایی در پاسخ یکی از شعرا گفته:چون همی از باغ بوی زلف یار ما زند - هر که متواریست اکنون خیمه بر صحرا زند
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۴ - آن شاعر این شعر را در پاسخ حکیم سنایی فرستاد:باش تا حسن نگارم خیمه بر صحرا زند - شورها بینی که اندر حبة الماوا زند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱۷:زلف مشکینت دهان شانه پر عنبر کند - سرمه خاموش را چشمت زبان آور کند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱۸:عشق خوش سودا کف بی مغز را عنبر کند - آه را ریحان، سرشک تلخ را گوهر کند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱۹:رخنه سیل اشک من در سد اسکندر کند - خون گرمم ریشه در فولاد چون جوهر کند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲۰:چون به یاد آشیان مرغم صفیری سر کند - دانه را سازد سپند و دام را مجمر کند
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳:بر مه از عنبر معشوق من چنبر کند - هیچ کس دیدی که بر مه چنبر از عنبر کند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱۷:جان مشتاقان غبار جسم را صرصر بود - زودتر آخر شود شمعی که روشنتر بود
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸:آفرین بادا بر آن کس کو ترا در بر بود - و آفرین بادا بر آن کس کو ترا در خور بود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱۸:تا خیال آن بهشتی رو مرا منظور بود - پرده های چشم حیرانم نقاب حور بود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱۹:یاد ایامی که بزم عیش ما معمور بود - مغز ما از نشأه می پرده دار حور بود
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۷ - در مدح سیف الحق محمد منصور:ای رفیقان دوش ما را در سرایی سور بود - رفتم آنجا گرچه راهی صعب و شب دیجور بود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲۷:آبروی کعبه گر از چشمه زمزم بود - کعبه دل را صفا از دیده پرنم بود
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ - در نعت رسول اکرم و اصحاب پاک او:روشن آن بدری که کمتر منزلش عالم بود - خرم آن صدری که قبلهش حضرت اعظم بود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲۸:خنده سوفار با دلگیری پیکان بود - نیست ممکن آدمیزاد از دو سر خندان بود
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲:روی او ماهست اگر بر ماه مشک افشان بود - قد او سروست اگر بر سرو لالستان بود
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۸ - در مذمت عافیت جویی:در جهان دردی طلب کان عشق سوز جان بود - پس به جان و دل بخر گر عاقلی ارزان بود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶۲:در جهان بی نیاز خاک سیم و زر شود - آبرو را چون کنی گردآوری گوهر شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶۳:بر سبکروحان چو عیسی سوزنی لنگر شود - برگ کاهی چشم را مقراض بال و پر شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶۴:هر دلی کز عشق گوهر آب شد، گوهر شود - هر که را سوزد درین دریا نفس، عنبر شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۵۵:بی تو گر ساغر زنم خون در رگم نشتر شود - بی دم تیغت اگر آبی خورم خنجر شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۰۱:دیده هر کس که از اشک ندامت تر شود - راست هر مژگان او سرو لب کوثر شود
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۷:دور عالم جز به آخر نامدست از بهر آنک - هر زمان بر رادمردی سفلهای مهتر شود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷۸:از حریصان تشنه چشمی حرص را افزون شود - خاک هیهات است سیر از طعمه قارون شود
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷:هر زمان از عشقت ای دلبر دل من خون شود - قطرهها گردد ز راه دیدگان بیرون شود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲۴:زفیض عشق دلهای مخالف مهربان گردد - زآتش رشته های شمع با هم یکزبان گردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲۵:اگر از پرده زلف سیه رویش عیان گردد - جهان از خنده برق تجلی گلستان گردد
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۹:کسی کز کار قلاشی برو بعضی عیان گردد - گمان او یقین گردد یقین او گمان گردد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸۲:چو احرام تماشای چمن آن سیمبر بندد - زطوق خود به خدمت سرو را قمری کمر بندد
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴:مرا عشق نگارینم چو آتش در جگر بندد - به مژگان در همی دانم مرا عقد درر بندد
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲:کسی کاندر صف گبران به بتخانه کمر بندد - برابر کی بود با آن که دل در خیر و شر بندد؟
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰۷:مجو آسایش از دل تا مرادی در نظر دارد - که نخل ایمن نباشد از تزلزل تا ثمر دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰۹:اگرچه نطق در هر نکته صد تنگ شکر دارد - ولی شهد خموشی در نظر شان دگر دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۱۰:اگرچه دست بر تاراج دل هر خوش کمر دارد - میان بهله دار ترک ما دست دگر دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۳۰:نهال قامت او کی مرا از خاک بردارد؟ - که چون نقش قدم افتاده ای در هر گذر دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۳۱:خطر از قاطعان راه، رهبر بیشتر دارد - که پیرو پیش رو از پیشرو دایم سیر دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۳۲:(غبارم را نسیم ناتوانی دربدر دارد - غریب کشور طالع چه پروای سفر دارد؟)
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۳۳:ازان فرهاد دایم جای در کوه و کمر دارد - که از هر لاله نقش پای گلگون در نظر دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۲۴:شود خونریزتر حسنی که عاشق بیشتر دارد - که از هر طوق قمری سر و فتراک دگر دارد
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - در دل نبستن به مهر دنیا:مسلمانان سرای عمر، در گیتی دو در دارد - که خاص و عام و نیک و بد بدین هر دو گذر دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲۳:مرا از لاف نه عجز سخن کوته زبان دارد - زجوهر تیغ من بند خموشی بر زبان دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲۴:چه غم دیوانه ما از گزند آسمان دارد؟ - که نیل چشم زخم از جای سنگ کودکان دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲۵:من و حسنی که نیل چشم زخم از آسمان دارد - کند در لامکان جولان و در هر دل مکان دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲۶:مرا نازک نهالی قصد جان ناتوان دارد - که تیغش جوهر از پیچ و خم موی میان دارد
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۵ - در ستایش شعر خویش گوید:اگر ذاتی تواند بود کز هستی توان دارد - من آن ذاتم که او از نیستی جان و روان دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷۴:زدلسوزان که را دارم که جا در انجمن گیرد؟ - مگر جا در حریم او سپند از بهر من گیرد
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - سخنی از میراث استادان:مبارز او بود کاول غزا با جان و تن گیرد - ز کوی تن برون آید به شهر دل وطن گیرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۹۸:شکوه عقل را بسیاری گفتار کم سازد - دو لب را در نظرها خامشی تیغ دودم سازد
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۲ - در زهد و موعظه:وجود عشق عاشق را وجود اندر عدم سازد - حقیقت نیست آن عشقی که بر هستی رقم سازد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸۴:گریبان چاکی عشاق از ذوق فنا باشد - الف در سینه گندم زشوق آسیا باشد
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶:دگر گردی روا باشد دلم غمگین چرا باشد - جهان پر خوبرویانند آن کن کت روا باشد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۵۹:تا حیا سرمه کش نرگس جادوی تو بود - شبنم خلد نظر باز گل روی تو بود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۶۰:یاد آن عهد که دل در خم گیسوی تو بود - شب من موی تو و روز خوشم روی تو بود
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴:نور تا کیست که آن پردهٔ روی تو بود - مشک خود کیست که آن بندهٔ موی تو بود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۰۶:عشق را پرده ناموس نگهبان نشود - بادبان پرده مستوری طوفان نشود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۰۷:سر آشفته ز دستار بسامان نشود - جمع گردیدن کف لنگر طوفان نشود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۳۷:مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود - تا برافروخته از سیلی اخوان نشود
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۹ - از راه پر مخافت عشق گوید:سوز و شوقِ مَلَکی بر دلت آسان نشود - تا بد و نیک جهان پیش تو یکسان نشود
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۰ - در مدح ناصح الملک کمالالدین شیخ الحرمین خطیب نوآبادی:ای خدایی که رهیت افسر دو جهان نشود - تا بر حسب تو فرش قدمش جان نشود
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۱ - نه هر که به طور رود موسی عمران شود:تا بد و نیک جهان پیش تو یکسان نشود - کفر در دیدهٔ انصاف تو پنهان نشود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۵۸:خوشا کسی که دل خود به چشم مست تو داد - ز سر گذشت و به دنبال این بلا افتاد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۵۹:بر آن سرم که بشویم ز دیده نقش سواد - چه فتنه ها که مرا زین شب سیاه نزاد!
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۷:مرا به غزنین بسیار دوستان بودند - به نامهای ز من آن قوم را نیامد یاد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳۲:جمال را نگه تلخ او جلال کند - حرام را لب میگون او حلال کند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳۳:اجل چه کار به جانهای با کمال کند - چرا ملاحظه خورشید از زوال کند
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵:وصال حالت اگر عاشقی حلال کند - فراق عشق همه حالها زوال کند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۹۱:به صبر مشکل عالم تمام بگشاید - که این کلید به هر قفل راست می آید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۹۲:مرا به میکده هر کس که راه بنماید - در بهشت به رویش خدای بگشاید
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۹ - در حادثهٔ زهر خوردن سرهنگ محمد خطیبی و انگشتری فرستادن سلطان مسعود رحمةالله علیه گوید و او را ستاید:زهی سزای محامد محمد بن خطیب - که خطبهها همی از نام تو بیاراید
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۴:مبر تو رنج که روزی به رنج نفزاید - به رنج بردن تو چرخ زی تو نگراید
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۹۵:از خط صفای روی تو پادر رکاب شد - حسن ترا مقدمه پیچ و تاب شد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۹۶:تا دیده محو روی تو شد کامیاب شد - شبنم به آفتاب رسید آفتاب شد
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹:در مهر ماه زهدم و دینم خراب شد - ایمان و کفر من همه رود و شراب شد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۰۶:پیری که بار عشق به دوش رضاکشد - در گوش چرخ حلقه ز قد دوتا کشد
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۳ - در مدح بهرامشاه:روزی که جان من ز فراقش بلا کشد - آنروز عرش غاشیهٔ کبریا کشد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۵۴:از آفتاب چاشنی صبح شد بلند - عمر دوباره یافت ز راه گداز قند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۷۳:وقت است نوبهار در عیش وا کند - باغ از شکوفه خنده دندان نما کند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۴۰:جمعی که زیر چرخ شبی روز کرده اند - چون شمع، دل خنک به نسیم سحر کنند
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۶ - در مذمت دشمنان و جاهلان:این ابلهان که بیسببی دشمن منند - بس بُلفضول و یافهدرای و زَنَخ زنند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳۵:دولت ز دستگیری مردم بپا بود - فانوس این چراغ ز دست دعابود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳۶:دولت ز دستگیری مردم بپابود - فانوس این چراغ ز دست دعابود
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷:گر سال عمر من به سر آید روا بود - اندیکه سال عیش همیشه به جا بود!
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۵۵:طغیان نفس بیش به وقت غنا شود - مار ضعیف بر سر گنج اژدها شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۵۷:در گلشنی که بند قبای تو وا شود - چندین هزار پیرهن گل قبا شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۰۱:(هرگه لبت به خنده تبسم ادا شود - هر عضو من چو برگ گل از هم جدا شود)
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹:هر کو به راه عاشقی اندر فنا شود - تا رنج وقت او همه اندر بلا شود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۲۱:صبح شکوفه از افق شاخ سر کشید - جوش بهار رشته ز عقد گهر کشید
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۸:چون شکرم در آب دو چشم و دلم فلک - در جام کینه خوشتر از آب و شکر کشید
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵۸:پروای خط آن عارض گلفام ندارد - از سادگی این صبح غم شام ندارد
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱:آنی که چو تو گردش ایام ندارد - سلطان چو تو معشوق دلارام ندارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱۹:در کودکی از جبهه من عشق عیان بود - گهواره ز بیتابی من تخت روان بود
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳:از هر چه گمان برد دلم یار نه آن بود - پندار بد آن عشق و یقین جمله گمان بود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۲۳:با روی تو آیینه روشن چه نماید - بی چهره گلرنگ تو از گل چه گشاید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۳۹:خط در دل روشن گهران مهر فزاید - در آینه ها نقش نگین راست نماید
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰:هر کو به خرابات مرا راه نماید - زنگ غم و تیمار ز جانم بزداید
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۷۷:چون رنگ می زمینا بیرون دوید باید - نه پرده فلک از هم دریدباید
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸:ای یار بی تکلف ما را نبید باید - وین قفل رنج ما را امشب کلید باید
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵۲:پاک گوهر را سزوارست اوج اعتبار - در سواری می رسد فیض نگین نامدار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵۳:آب گوهر از تهی چشمان نمی شوید غبار - نقش، جوی خشک باشد در عقیق آبدار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵۴:برد دستم رابیاض گردن جانان ز کار - دست را سازد بیاض خوش قلم بی اختیار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵۵:زخم را آماده شو چون شد مساعد روزگار - کزکجی بیش است عیب راستی در تیرمار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵۶:بیشتر گردد دل نازک ز غمخواران فگار - وای بر چشمی که از دستش بود بیماردار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵۷:مردمک را سیر کن در حلقه چشم نگار - گر ندیدی درمیان جرگه آهوی تتار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵۸:پرده مشکین به چشم شوخ بسته است آن نگار؟ - یا شده است از ناف آهوی ختن مشک آشکار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵۹:می برد خواهی نخواهی دل زمردم خط یار - چشم بندی می کند در بردن دل این غبار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح حضرت رضا(ع):این حریم کیست کز جوش ملایک روزبار - نیست در وی پرتو خورشید را راه گذار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مرثیه شاه صفی:پادشاهی و جوانی سد راه او نشد - کرد چون ادهم ز ملک عالم فانی کنار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در مدح شاه عباس دوم:ای زمان دلگشایت نوبهار روزگار - صبح نوروز از جبین بخت سبزت آشکار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در شکست یافتن داراشکوه از قلعه داران ایرانی قندهار:شکر کز اقبال روزافزون شاه تاجدار - آفتاب فتح طالع شد ز برج قندهار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - در موعظه و تخلص به مدح نبی اکرم (ص):تا نگردیده است خورشید قیامت آشکار - مشت آبی زن به روی خود ز چشم اشکبار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۴۶:از نمدپوشان زبان طعن را کوتاه دار - کز نمد سالم نمی آید برون دندان مار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۴۷:گل گلاب از هرزه خندی شد درین نیلی حصار - خنده بیجاست برق گریه بی اختیار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۴۸:شد فزون در دور خط کیفیت لبهای یار - نشائه می بخشد دو بالا، می چو گردد پشت دار
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰:ای سنایی خیز و در ده آن شراب بیخمار - تا زمانی می خوریم از دست ساقی بیشمار
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲:ای نهاده بر گل از مشک سیه پیچان دو مار - هین که از عالم برآورد آن دو مار تو دمار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۱ - موعظه در اجتناب از غرور و کبر و حرص:ای خداوندان مال الاعتبار الاعتبار - ای خداخوانان قال الاعتذار الاعتذار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۲ - در مدح ابوالمعالی یوسف بن احمد:آبرویی کان شود بی علم و بی عقل آشکار - آتش دوزخ بود آن آبرو از هر شمار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۳ - مناقشهٔ مرد دهری با بوحنیفه:ای خردمند موحد پاک دین هوشیار - ا زامام دین حق یک حجت از من گوش دار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۷ - در مدح یوسفبن حدادی:نیست عشق لایزالی را در آن دل هیچ کار - کو هنوز اندر صفات خویش ماندست استوار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۹ - در تعزیت خواجه مسعود و تهنیت فرزند او خواجه احمد:کر ناگه گنبد بسیار سال عمر خوار - فخر آل گنبدی را بیجمال عمر خوار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۰ - در ترغیب مردان به احتراز از زنان دلفریب:زیبد ار بی مایه عطاری کند پیوسته یار - زان که هر تاری ز زلفش نافه دارد صد هزار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۱:ای دل از عقبات باید دست از دنیا بدار - پاکبازی پیشه گیر و راه دین کن اختیار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۲:زیر مهر پادشاه زری در آرد روزگار - گر نفاق اندرونی پاک آید در عیار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۰:مردمان یک چند از تقوا و دین راندند کار - زین پس اندر عهد ما نه پود ماندست و نه تار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۱:زن مخواه و ترک زن کن کاندرین ایام بار - زن نخواهد هیچ مردی تا بمیرد هوشیار
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۹۳:شد خرابات مغان از توبه ام زیر و زبر - می زند باد مخالف بحر را بر یکدگر
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۹۴:ای بر روی تو از آینه گل صافتر - فتنه روی زمین زلف تو را در زیر سر
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۹۵:ترک من کزپسته اش بی خواست می ریزد شکر - چشم تنگی دارد از بادام کوهی تلختر
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۹۶:بوسه ای در کار من کن زان لب همچون شکر - تا به چشم شاه شیرین باشی ای صوفی پسر
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - در مدح شاه عباس دوم:کرد میزان حساب آماده بهر خاکیان - از شب و روز مساوی میر عدل نوبهار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۱۸:تیشه من چون زند دامان جرائت بر کمر - هر رگ سنگی شود انگشت زنهار دگر
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۷ - در تهنیت صلح خواجه امام منصور و سیف الحق شیخ الاسلام:از خلافست اینهمه شر در نهاد بوالبشر - وز خلافست آدمی در چنگ جنگ و شور و شر
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۰ - در مدح سرهنگ عمید محمد خطیب هروی:مرد کی گردد به گرد هفت کشور نامور - تا بود زین هشت حرف اوصاف دانش بیخبر
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۷۳:این نه هاله است نمایان شده از دور قمر - پیش رخسار منیر تو مه افکنده سپر
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۶ - در مدح خواجه محمدبن خواجه عمر:دوش سرمست نگارین من آن طرفه پسر - با یکی پیرهن زورقئی طرفه به سر
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۸ - در اندرز طاهربن علی ثقة الملک:بیخ اقبال که چون شاخ زد از باغ هنر - گرچه پژمرده شود باز قبول آرد بر
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۸۰:گشاده رویی من برد دست خصم از کار - شراب شیشه شکن در پیاله شد هموار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - در مدح شاه صفی:نشست گل به سریر چمن سلیمان وار - گشود چون پریان بال، ابر گوهربار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۵۵:کریم سایل خود را غنی کند یکبار - دو بار لب نگشاید صدف به ابر بهار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۵۶:یکی هزار شود داغ در دل افگار - زمین سوخته، جان می دهد به تخم شرار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۹:ز جمله نعمت دنیا چو تندرستی نیست - درست گرددت این چون بپرسی از بیمار
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰۵:از انقلاب دهر نیفتم ز اعتبار - گرد یتیمی گهرم، چون شوم غبار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰۶:درویش را ز خرقه صد پاره نیست عار - محضر به قدر مهر بود صاحب اعتبار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - در تعمیر تربت پاک امیرالمؤمنین علی (ع) و آوردن نهری از فرات به نجف به فرمان شاه صفی:منت خدای را که به توفیق کردگار - از ناف کعبه چشمه زمزم شد آشکار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در فتح قندهار و مدح شاه عباس دوم:صبح ظفر ز مطلع دولت شد آشکار - طی شد بساط ظلمت ازین نیلگون حصار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - درتهنیت ورود شاه عباس دوم از مازندران به اصفهان:منت خدای را که سلیمان روزگار - آمد به تخت سلطنت از سیر و از شکار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در مدح نواب خواجه ابوالحسن تربتی پدر ظفرخان:اقبالمند آن که به تأیید کردگار - در زیر پا نظر کند از اوج اعتبار
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶:ای من غلام عشق که روزی هزار بار - بر من نهد ز عشقِ بتی صد هزار بار
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸:ما را مدار خوار که ما عاشقیم و زار - بیمار و دلفگار و جدامانده از نگار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۸ - در مدح خواجه ابو نصر منصور سعید:تا چرخ برگشاد گریبان نوبهار - از لاله بست دامن کهپایهها ازار
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۲۲:از خط سبز چهره شود آبدارتر - در نو بهار، صبح بود بی غبارتر
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۷:در شهر مرد نیست ز من نابکارتر - مادر پسر نزاد ز من خاکسارتر
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۳۹:سرمایه جنون ز نسیم بهار گیر - داغت اگر کمی کند از لاله زار گیر
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۷ - در ترغیب طی طریق حقیقت:ای دل به کوی فقر زمانی قرار گیر - بیکار چند باشی دنبال کار گیر
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۴۴:هرچند جهانسوز بود جلوه دلدار - این شعله دو بالاشود از جامه گلنار
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷:جانا ز غم عشق تو من زارم من زار - از تودهٔ سیسنبر در بارم در بار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۴ - در مدح علی بن محمد طبیب:ای گردن احرار به شکر تو گرانبار - تحقیق ترا همره و توفیق ترا یار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۶ - در مدح بهرامشاه:ای بی سببی از بر ما رفته به آزار - وی مانده ز آزار تو ما سوخته و زار
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۵۳:مطرباچنگ را بکش به کنار - رگ این خشک مغز رابفشار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۵ - موعظه و نصیحت در اجتناب از زخارف دنیا:طلب ای عاشقان خوش رفتار - طرب ای شاهدان شیرینکار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۸:این جهان بر مثال مرداریست - کرکسان گرد او هزار هزار
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸۶:درآ به زمزمه ای مطرب غزال پرداز - که تازیانهٔ شوق است شعلهٔ آواز
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸۷:دگر که را کنم از اهلِ درد محرمِ راز؟ - که رنگِ من به زبانِ شکسته شد غَمّاز
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱:سکوت معنویان را بیا و کار بساز - لباس مدعیان را بسوز و دور انداز
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۲۳:خضر راه حقیقت است مجاز - مکن این در به روی خویش فراز
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۸ - در اندرز و ترغیب در طریق حقیقت:ای دل خرقه سوز مخرقه ساز - بیش ازین گرد کوی آز متاز
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴۱:شد ز خط لعل تو ایمن ز شبیخون هوس - در شب تار بود شهد مسلم ز مگس
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۰ - این قصیدهٔ را هم هنگام اقامت در سرخس سروده:درگه خلق همه زرق و فریبست و هوس - کار درگاه خداوند جهان دارد و بس
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۵۶:هیچ نوشی نیست بی نیش ای پسر هشیار باش - خواب شیرین پشه دارد درکمین بیدار باش
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰:ای سنایی دل بدادی، در پی دلدار باش - دامن او گیر و از هر دو جهان بیزار باش
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱:ای دل اندر نیستی چون دم زنی خمّار باش - شو بری از نام و ننگ و از خودی بیزار باش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶۹:می کشی چون با حریفان باده لایعقل مباش - از خداچون غافلی باری ز خود غافل مباش
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴:ای سنایی جان ده و در بند کام دل مباش - راه رو چون زندگان چون مرده بر منزل مباش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۷۳:روح قدسی، بیش ازین درتنگنای تن مباش - عیسی وقتی، گره در چشمه سوزن مباش
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۴:ای سنایی خواجهٔ جانی غلام تن مباش - خاک را گر دوست بودی پاک را دشمن مباش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۹۱:رنگ می بازد زنام بوسه یاقوت لبش - ازاشارت آب می گردد هلال غبغبش
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳:بامدادان شاه خود را دیدهام بر مرکبش - مشکپاشان از دو زلف و بوسهباران از لبش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۴۷:اگر چه می زند آتش به عالم روی تابانش - گلو تر می شود از دیدن سیب زنخدانش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۴۸:خوشا قزوین و باغ شاه و گلگشت خیابانش - که از آیینه پیشانی صبح است میدانش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۴۹:بلا جویی که من دارم نظر برچشم فنانش - خطر دارد ترنج آفتاب از تیر مژگانش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵۰:چگونه جان برد صید از کمین چشم فتانش؟ - که گیراتر بود از خون ناحق تیغ مژگانش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵۱:ز گرد سرمه نتوان دید درچشم سخندانش - مگر این گردرا بشکافدازهم تیرمژگانش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵۲:رگ ابری است آن لبهای نوخط، بوسه بارانش - که عمر جاودان بخشد به عاشق مد احسانش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵۳:به سرخی می زند چون مشک خط عنبرافشانش - چه حسن نشأه خیزست این که میگون است ریحانش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۷۱:دل خونین چنان آمیخت با فولاد پیکانش - که با جوهر یکی شد پیچ و تاب رشته جانش
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶:دلم برد آن دلارامی که در چاه زنخدانش - هزاران یوسف مصرست پیدا در گریبانش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۷۴:شد گلو سوزتر از خط لب همچون شکرش - قیمتی گشت ازین گردیتیمی گهرش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۷۵:غوطه در زنگ زد آیینه روشن گهرش - پسته ای شد ز خط سبز لب چون شکرش
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۵ - در مدح قاضی ابوالفتح برکات بن مبارک:ذات عشق ازلی را چون میآمد گهرش - چون شود پیر تو آن روز جوانتر شمرش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷۷:از صحبت افسرده روانان به حذر باش - جویای جگر سوختگان همچو شرر باش
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۱:ای مرد سفر در طلب زاد سفر باش - بشکن شبهٔ شهوت و غواص درر باش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹۸:می ز شرم لب می آشامش - عرق شرم گشت درجامش
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۶ - در مدح بهرامشاه:مست گشتم ز لطف دشنامش - یارب آن می بهست یا جامش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۰۴:در خرابات مغان ستار باش - چون لب پیمانه بی گفتار باش
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹:ای ز خوبی مست هان هشیار باش - ور ز مستی خفتهای بیدار باش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۷۴:از نقاب سنگ تابد شعله عریان عشق - پرده چون پوشد کسی بر سوزش پنهان عشق؟
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۵:تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشق - عاشقم بر عشق و هرگز نشکنم پیمان عشق
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۲۵:می شود دایره خلق ز بیماری تنگ - زین سبب چشم تو پیوسته بود بر سر جنگ
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۸ - در مدح سرهنگ امیر محمد هروی:ای سنایی نشود کار تو امروز چو چنگ - تا به خدمت نشوی و نکنی قامت چنگ
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۴۵:شکوه حسن فزون گردد از لباس جلال - شود دو آتشه رنگ بتان ز جامه آل
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - در مدح شاه عباس دوم:هزار شکر که گوهر فروز جاه و جلال - به خانه شرف آمد به دولت و اقبال
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۹ - در بیان عزت و جلال ذات اقدس الهی:مقدسی که قدیمست از صفات کمال - منزهی که جلیل ست بر نعوت جلال
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۹:طلوع مهر سعادت به ساحت اقبال - ظهور ماه معالی بر آسمان جلال
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۶۸:تا چند کشم درد سر از رهگذر دل - کو عشق که فارغ شوم از دردسر دل
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸:در زلف تو دادند نگارا خبر دل - معذورم اگر آمدهام بر اثر دل
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۸۰:گرچه از دریا به ظاهر چون گهر بگسستهام - از ره پنهان به آن روشنروان پیوستهام
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲:بس که من دل را به دام عشق خوبان بستهام - وز نشاط عشق خوبان توبهها بشکستهام
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۹۴:بیتن خاکی چو نام نیکمردان زندهام - سالها شد این لباس عاریت را کندهام
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۴:برندارم دل ز مهرت دلبرا تا زندهام - ورچه آزادم ترا تا زندهام من بندهام
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳۶:چون صدف دستی که از بهر گهر برداشتم - گر به دندان می گرفتم عقد گوهر داشتم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳۷:شب که آن آیینه رو را در برابر داشتم - طالع فغفور و اقبال سکندر داشتم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۹:من نصیب خویش دوش از عمر خود برداشتم - کز سمن بالین و از شمشاد بستر داشتم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۰۷:برق آهی کو که رو در خرمن گردون کنم - این گره را باز از پیشانی هامون کنم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۰۸:جذبه ای کوتا سر از زندان تن بیرون کنم - چند لنگر در ضمیر خاک چون قارون کنم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۰۹:رو به هر صحرا که بااین شور چون مجنون کنم - پایکوبان کوه را در دامن هامون کنم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۵:ای مسلمانان ندانم چارهٔ دل چون کنم - یا مگر سودای عشق او ز سر بیرون کنم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۱۳:گر کند آن بیوفا از من جدایی، چون کنم - من که از اهل وفایم بیوفایی چون کنم
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۷:قبله چون میخانه کردم پارسایی چون کنم - عشق بر من پادشا شد پادشایی چون کنم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۷۱:چند چون اخگر نفس در زیر خاکستر زنیم - خیز تا از چرخ نیلی خیمه بالاتر زنیم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۰:او چنان داند که ما در عشق او کمتر زنیم - یا دو چنگ از جور او در دامن دیگر زنیم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹۱:گرچه بی ثمر مانند سرو و بید و شمشادم - زسنگ کودکان آسوده از پیوند آزادم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۹:دگر بار ای مسلمانان به قلاشی در افتادم - به دست عشق رخت دل به میخانه فرستادم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۶۰:اگر با ماه کنعان در ته یک پیرهن باشم - همان از شرم دوراندیش در بیت الحزن باشم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷:چو آمد روی بر رویم که باشم من که من باشم - که آنگه خوش بود با من که من بیخویشتن باشم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۷۱:نه امروز ست سودای جنون را ریشه درجانم - به چوب گل ادب کردی معلم در دبستانم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۲:دگر بار ای مسلمانان ستمگر گشت جانانم - گهی رنجی نهد بر دل گهی بی جان کند جانم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۲۵:درین سفر که توکل شده است راهبرم - یکی است نسبت زنار و توشه با کمرم
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۲ - در نکوهش و ابراز نارضایی از خود:نظر همی کنم ار چند مختصر نظرم - به چشم مختصر اندر نهاد مختصرم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۲۰:کو ناخنی که رخنه به داغ جگر کنم؟ - این خون گرم را هدف نیشتر کنم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۴:روزی من آخر این دل و جان را خطر کنم - گستاخوار بر سر کویش گذر کنم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۴۵:ما نقض دلپذیر ورقهای سادهایم - چون داغ لاله از جگر درد زادهایم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۶۳:ما در جهان قرار اقامت نداده ایم - چون سرو سالهاست به یک پا ستاده ایم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۳:ما را میفگنید که ما اوفتادهایم - در کار عشق تن به بلاها نهادهایم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۲۲:از صبر عنان دل خود کام گرفتیم - آن طایر وحشی به همین دام گرفتیم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۲۳:ما چاشنی بوسه ز دشنام گرفتیم - فیض شکر از تلخی بادام گرفتیم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۷:تا ما به سر کوی تو آرام گرفتیم - اندر صف دلسوختگان نام گرفتیم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۲۷:از ناله نی راز دل عشق شنیدیم - زین کوچه به سر منزل مقصود رسیدیم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۲۸:چندان که چو خورشید به آفاق دویدیم - ما پیر به روشندلی صبح ندیدیم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۷۰:ما همچو شرر تلخی غربت نکشیدیم - در نقطه آغاز به انجام رسیدیم
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۵ - این قطعه را بر گور نظام الملک محمد نوشتند:ما فرش بزرگی به جهان باز کشیدیم - صد گونه شراب از کف اقبال چشیدیم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳۷:اشک است درین مزرعه تخمی که فشانیم - آه است درین باغ نهالی که رسانیم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳۸:تا در خم این کارگه شیشه گرانیم - چون طفل در آیینه به حیرت نگرانیم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۷:ما قد ترا بندهتر از سرو روانیم - ما خد ترا سغبهتر از عقل و روانیم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۶۵:از عزیزان رفته رفته شد تهی این خاکدان - یک تن از آیندگان نگرفت جای رفتگان
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح شاه عباس دوم و تهنیت ورود او به اصفهان:منت ایزد را که با اقبال و دولت همعنان - روی در برج شرف آورد خورشید جهان
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در مدح شاه عباس دوم و تاریخ اتمام بنای تالار عالی قاپو:منت ایزد را که از لطف خدای مستعان - عالم افسرده شد از باد نوروزی جوان
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - در مدح شاه عباس دوم:سرمه چشم ملایک شد غبار اصفهان - از وجود فایض الجود شهنشاه زمان
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۷۳:روی خوبت زنگ خودبینی زدود از گلرخان - کار صیقل کرد این آیینه با آهندلان
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۷۴:حلقه هر در مشو با قامت همچون کمان - تا نگردی تیرباران ملامت را نشان
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۷:عاشقی گر خواهد از دیدار معشوقی نشان - گر نشان خواهی در آنجا جان و دل بیرون نشان
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۵ - در مدح خواجه علاء الدین ابویعقوب یوسف بن احمد حدادی شالنکی غزنوی و ابوالمعالی احمدبن یوسف:ای ز راه لطف و رحمت متصل با عقل و جان - وی به عمل و قدر و قدرت برتر از کون و مکان
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۰:ای سنایی ز آستان نتوان شدن بر آسمان - زان که روحانی رود بر آسمان از آستان
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۰۸:راز را در سینه دشوارست پنهان داشتن - ورنه آسان است اخگر در گریبان داشتن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۰۹:کار هر بی ظرف نبود عشق پنهان داشتن - سهل کاری نیست اخگر در گریبان داشتن
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۴:شرط مردان نیست در دل عشق جانان داشتن - پس دل اندر بند وصل و بند هجران داشتن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۵۶:غنچه سان مهر خموشی بر لب گفتار زن - یا چو لب وا کردی از هم غوطه ها در خار زن
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۸:چون در معشوق کوبی حلقه عاشقوار زن - چون در بتخانه جویی چنگ در زنار زن
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۱:ای به راه عشق خوبان گام بر میخواره زن - نور معنی را ز دعوی در میان زنار زن
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۲:ای سنایی در ره ایمان قدم هشیار زن - در مسلمانی قدم با مرد دعویدار زن
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳:ای برادر در ره معنی قدم هشیار زن - در صف آزادگان چون دم زنی بیدار زن
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۴:ای هوایی یار یک ره تو هوای یار زن - آتشی بفروز و اندر خرمن اغیار زن
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۶:ای مسافر اندرین ره گام عاشقوار زن - فرش لاف اندر نورد و گفت از کردار زن
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴۳:در طریق دین قدم پیوسته بوذر وار زن - ور زنی لافی ز شرع احمد مختار زن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۵۸:از خموشی مشت خاک بر دهان قال زن - تا قیامت خیمه در دارالامان حال زن
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۶:عاشقا قفل تجرد بر در آمال زن - در صف مردان قدم بر جادهٔ اهوال زن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۶۵:چون سکندر خانه عمر از اثر آباد کن - این بنای سست پی را آهنین بنیاد کن
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۳:این که فرمودت که رو با عاشقان بیداد کن - دوستانرا رنجه دار و دشمنان را شاد کن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۶۷:با کمند زلف تسخیر دل افگار کن - این کهن اوراق را شیرازه از زنار کن
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۱:ساقیا مستان خواب آلوده را بیدار کن - از فروغ باده رنگ رویشان گلنار کن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۶۹:بهر معنی های رنگین لفظ را پرداز کن - باده شیراز را در شیشه شیراز کن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۷۰:مطربا صبح است، قانون صبوحی ساز کن - دانه دل را سپند شعله آواز کن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۴۷:مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز کن - گریه را آگاه گردان، ناله را آواز کن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۱۸:مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز کن - گریه را آگاه گردان، ناله را آواز کن
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۷:بند ترکش یک زمان ای ترک زیبا باز کن - با رهی یک دم بساز و خرمی را ساز کن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۸۶:رو نهان در دولت از اقبال محتاجان مکن - این در واکرده را در بسته از دربان مکن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۸۷:مجلس اغیار را از خنده گلریزان مکن - چشم خونبار مرا همکاسه طوفان مکن
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۱ - دعوت به آزادگی و عدالتخواهی:ای سنایی خویشتن را بی سر و سامان مکن - مایهٔ انفاس را بر عمر خود تاوان مکن
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴۴:پای بلقاسم ز پای بلحکم بشناس نیک - نیستی ایوب فرمان از دم کرمان مکن
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴۵:زهرهٔ مردان نداری خدمت سلطان مکن - پنجهٔ شیران نداری عزم این میدان مکن
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴۶:ای برادر خویش را زین جمع خودبینان مکن - کار دشوارست تو بر خویشتن آسان مکن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۸۹:از برای کام دنیا خویش را غمگین مکن - پشت پا زن بر دو عالم، دست را بالین مکن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۸۶:در تلاش آفرین افکار خود رنگین مکن - گوش خود را کاسه دریوزه تحسین مکن
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۲ - منع کبر و غرور و مذمت دنیا:ای دل ار در بند عشقی عقل را تمکین مکن - محرم روحالامینی دیو را تلقین مکن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۹۱:چون دو تا شد قدت از پیری گرانجانی مکن - بیش ازین استادگی با اسب چوگانی مکن
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۳:ای دل ار مولای عشقی یاد سلطانی مکن - در ره آزادگان بسیار ویرانی مکن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۶۱:مجلس رقص است، بر تمکین بیفشان آستین - دست بالا کن، گلی از عالم بالا بچین
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در وصف کعبه و تخلص به مدح امیرالمؤمنین علی (ع):ای سواد عنبرین فامت سویدای زمین - مغز خاک از نهکت مشکین لباست خوشه چین
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۵:چون سخن زان زلف و رخ گویی مگو از کفر و دین - زان که هر جای این دو رنگ آمد نه آن ماند نه این
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۵ - در مدح بهرامشاه:در میان کفر و دین بی اتفاق آن و این - گفتگویست از من و تو مرحبا بالقائلین
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۶ - در نعت رسول اکرم (ص):ای گزیده مر ترا از خلق ربالعالمین - آفرین گوید همی بر جان پاکت آفرین
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۷ - دعوت به زهد و ستایش سید فضلالله:هر که را ملک قناعت شد مسلم بر زمین - ز آسمان بر دولت او آفرین باد آفرین
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۸ - از زبان منجم ماوراء النهر که تقویم آورده بود گفتهاست:ای امین شاه و سلطان و امیر ملک و دین - زبدهٔ دور زمانی عمدهٔ روی زمین
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴۲:چنگری ای پارسا در عاشق مسکین به کین - تا ز بد فعلی چه داری بر مسلمانان یقین
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۱۸:دلا چون ذره زین وحشت سرا آهنگ بالا کن - سرشک گرمرو را شمع بالین مسیحا کن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۱۹:شب عیدست ساقی باده روشن مهیا کن - تماشای مه نو را ز جام زر دو بالا کن
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۸ - موعظه در وصول به عالم لاهوت:چو مردان بشکن این زندان یکی آهنگ صحرا کن - به صحرا در نگر آن گه به کام دل تماشا کن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۸۶:عرض صفا به اهل هنر می کنی مکن - پیش کلیم دست بدر می کنی مکن
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۴:جانا اگر چه یار دگر میکنی مکن - اسباب عشق زیر و زبر میکنی مکن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۲۲:بی آب نگردد گهر حسن ز دیدن - باریک نگردد لب ساغر ز مکیدن
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۰:جانا ز لب آموز کنون بنده خریدن - کز زلف بیآموختهای پرده دریدن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۳۳:یک چند خواب راحت بر خود حرام گردان - در ملک بی نشانی خود را به نام گردان
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۵:جانا نخست ما را مرد مدام گردان - وانگه مدام در ده مست مدام گردان
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۴۷:دیده روشن می شود از خط عنبر یار او - می برد زنگ از دل آیینه ها زنگار او
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۴۸:بوسه ریزد گاه حرف از لعل شکربار او - جنگ باشد گوش و لب را بر سر گفتار او
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۰۵:برد تا رنگ حیا را باده از رخسار او - آنچه بسیارست گلچین است در گلزار او
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۷۶:برد تا رنگ حیا را باده از رخسار او - آنچه بسیارست گلچین است در گلزار او
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۶:گر نشد عاشق دو زلف یار بر رخسار او - چون ز ما پنهان کند هر ساعتی دیدار او
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۵۸:قسمت آیینه محرومی است از دیدار تو - عکس ممکن نیست دل بردارد از رخسار تو
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۵۹:نیست ممکن برگرفتن دیده از دیدار تو - ختم شد گیرندگی بر مصحف رخسار تو
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۶۰:می خورد خون فراغت تشنه آزار تو - دست از دست مسیحا می کشد بیمار تو
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۶۱:می زند ناخن به دل خار سر دیوار تو - چون تماشایی نظر بردارد از گلزار تو؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۶۲:جرم اندک را نبخشد رحمت بسیار تو - سنگ کم را نیست وزنی در سر بازار تو
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۸:ای شکسته رونق بازار جان بازار تو - عالمی دلسوخته از خامی گفتار تو
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۶۵:صد زبان در پرده دارد غنچهٔ خاموش تو - جوش غیرت میزند خون بهار از جوش تو
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۱:حلقهٔ ارواح بینم گرد حلقهٔ گوش تو - آفتاب و ماه بینم حامل شبپوش تو
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۷۰:می شود روشن چراغ از چهره رنگین تو - بیمی از کشتن ندارد شمع بر بالین تو
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۵:موی چون کافور دارم از سر زلفین تو - زندگانی تلخ دارم از لب شیرین تو
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۷۱:گرچه شد از سرنوشت من نگارین پای تو - زیر پای خود ندید از سرکشی بالای تو
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۷۲:از کدامین باغ سوزد عاشق شیدای تو؟ - پیش یکدیگر نظربازند سر تا پای تو
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۷۳:ای بهار آفرینش گرده سیمای تو - رشته جانها خس و خاشاک از دریای تو
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۷۴:ای قیامت پیش خیز قامت رعنای تو - فتنه آخر زمان ته جرعه صهبای تو
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۰۹:ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو - نخل رعنایی به بارآورده بالای تو
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۹۳:بس که سرزد شکوه رزق از لب گویای تو - شد دل گندم دو نیم از بدگمانی های تو
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۸۰:ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو - نخل رعنایی به بارآورده بالای تو
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۳:ای تماشاگاه جانها صورت زیبای تو - وی کلاهِ فرقِ مردان پای تا به پایِ تو
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۰۸:نه خط است این که دمید از لب جان پرور تو - که به دل بردن ما بست کمر شکر تو
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۰:خنده گریند همی لافزنان بر در تو - گریه خندند همی سوختگان در بر تو
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۳۸:ای فتنه سایه پرور سرو روان تو - مه در کمند کاکل عنبرفشان تو
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۶۹:افزود شوق بوسه مرا از لبان تو - صفرای من زیاده شد از ناردان تو
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۲ - در مرثیهٔ تاجالدین ابوبکر:ای برده عقل ما اجل ناگهان تو - وی در نقاب غیب نهان گشته جان تو
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۵۴:چشمی که فتاد بر لقای تو - شد مشرق گوهر از صفای تو
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۹:ای گشته ز تابش صفای تو - آیینهٔ روی ما قفای تو
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۰:ای کعبهٔ من در سرای تو - جان و تن و دل مرا برای تو
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۶۷:صبح شد برخیز مطرب گوشمال ساز ده - عیشهای شب پریشان گشته را آواز ده
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۴:ساقیا مستان خوابآلوده را آواز ده - روز را از روی خویش و سوز ایشان ساز ده
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۳۰:ساقی قدحی از می اسرار مرا ده - یک قطره ازان قلزم زخار مرا ده
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۳:آن جام لبالب کن و بردار مرا ده - اندک تو خور ای ساقی و بسیار مرا ده
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۳۱:تا سرو ترا راه به گلزار فتاده - گل گشته به تعظیم تو از شاخ پیاده
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۳۲:از توبه شود سرکشی نفس زیاده - گیرندگی سگ شود افزون ز قلاده
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۶:ای مهر تو بر سینهٔ من مهر نهاده - ای عشق تو از دیدهٔ من آب گشاده
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۴۳:چون چنگ هر رگ من، دارد سری به ناله - دارد نشان داغی، هر عضو من چو لاله
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۹:از عشق آن دو نرجس وز مهر آن دو لاله - بی خواب و بیقرارم چون بر گلت کلاله
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۵۶:ای در آتش از هوایت نعل هر سیارهای - از بیابان تمنای تو خضر آوارهای
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۵:عقل و جانم برد شوخی آفتی عیارهای - باد دستی خاکیی بی آبی آتشپارهای
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۶۰:ای ز روی آتشینت هر دل آتشخانهای - از لب میگون تو هر سینهای میخانهای
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۶۱:ای زمین از سبحه ذکر تو کمتر دانهای - از خرابات تو مهر گرمرو پیمانهای
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۳:گر بگویی عاشقی با ما هم از یک خانهای - با همه کس آشنا با ما چرا بیگانهای
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۰۷:خط حجاب آن رخ گلرنگ شد یکبارگی - دستگاه بوسه ما تنگ شد یکبارگی
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۰:لؤلؤ خوشاب من از چنگ شد یکبارگی - لالهٔ سیراب من بیرنگ شد یکبارگی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۸۰:خودآرا را برابر می کند با خاک خودبینی - حنای شهپر پرواز طاوس است رنگینی
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۹:دلم بربود شیرینی نگاری سرو سیمینی - شگرفی چابکی چستی وفاداری بهآیینی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۸۷:نمی باید ترا مشاطه ای بهر خودآرایی - به صحرا می روی، از خانه آیینه می آیی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۸۸:ز خوبان قامت جانان علم باشد به یکتایی - الف را هیچ حرفی برنمی آرد ز رعنایی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۸۹:شنیدم بلبل خود را ستایش کرده ای جایی - میان عندلیبان دگر افتاده غوغایی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۹۰:مرا افکنده رخسار عرقناکش به دریایی - که دارد هر حبابش در گره طوفان خودرایی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۵:ایا بی حد و مانندی که بی مثلی و همتایی - تو آن بی مثل و بی شبهی که دور از دانش مایی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۷۰:گذشت عمر و تو مست شراب گلرنگی - دمید صبح و تو چون سبزه در ته سنگی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۱ - در هجای شهابی:مرا شهابی گر هجو کرد صد خروار - نیافت خواهد پاسخ ز لفظ من تنگی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۲۶:صائب ز طول بیش بود عرض راه تو - از مستی این چنین که به هر سوی مایلی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۲:خواندم حکایتی ز کتابی که جمع کرد - اندر حکایت خلفا زید باهلی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۵۷:حیف است درین فصل دماغی نرسانی - چشمی ز گل و لاله چو شبنم نچرانی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۴ - در مدح ابوبکربن محمد:ای کس به سزا وصف تو ناکرده بیانی - حیران شده از ذات لطیف تو جهانی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۷ - در رثاء:تابوت مرا باز کن ای خواجه زمانی - وز صورت ما بین ز رخ دوست نشانی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶۱:با زلف تو دم می زند از نافه گشایی - بی شرمی مشک است ز مادر بخطایی!
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۹:ای کرده دلم سوختهٔ درد جدایی - از محنت تو نیست مرا روی رهایی
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۰:از ماهرخی نوشلبی شوخبلایی - هر روز همی بینم رنجی و عنایی
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۱:ای لعل ترا هر دم دعوی خدایی - برخاسته از راه تو چونی و چرایی
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۳:ای یوسف ایام ز عشق تو سنایی - مانندهٔ یعقوب شد از درد جدایی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۲ - در مدح خواجه ابو یعقوب یوسفبن احمد:ای بنده به درگاه من آنگاه بر آیی - کز جان قدمی سازی و در راه درآیی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۴:ای خواجه ترا در دل اگر هست صفایی - بر هستی آن چون که ترا نیست گوایی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶۹:تجلی سنگ را نومید نگذاشت - مترس از دورباش لن ترانی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۸:هم اکنون از هم اکنون داد بستان - که اکنونست بی شک زندگانی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۷۷:آن را که نیست قسمت از روزی خدایی - دایم گرسنه چشم است چون کاسه گدایی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۲۴:گر می نمی ستانی ای زاهد ریایی - بستان ز چشم ساقی پیمانه خدایی
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۸:جانا نگویی آخر ما را که تو کجایی - کز تو ببرد آتش عشق تو آب مایی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۸۲:ورق تا نگردانده باد خزانی - غنیمت شمر نوبهار جوانی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۱:بمیر ای حکیم از چنین زندگانی - ازین زندگانی چو مردی بمانی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۰:اگر بد گمان گشتی ای دوست بر من - نیازارم از تو بدین بدگمانی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۸۶:در نظر هر که داد عشق تواش سروری - ملک سلیمان بود حلقه انگشتری
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۳ - در مدح بهرامشاه:گرد رخت صف زده لشکر دیو و پری - ملک سلیمان تراست گم مکن انگشتری
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۹۵:دارد از خط گل رخسار تو فرمان خدایی - چون به فرمان خدا از همه کس دل نربایی؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۲۵:در حریمی که لب خود به شکرخنده گشایی - از لب بام کنند اهل هوس بوسه ربایی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۶:ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی - نروم جز به همان ره که توام راه نمایی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - در مدح شاه عباس دوم:شد از بهار دل افروز، عالم امکان - به رنگ دولت صاحبقران عهد، جوان
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۱ - در مدح سرهنگ محمدبن فرج نو آبادی:خجسته باد بهاری بهار ارسنجان - بر آن ظریف سخی و جواد و راد و جوان
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۴۲:گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید - خاری از پا نکشیدم که به چشمم نخلید
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۶:داستان پسر هند مگر نشنیدی - که از او بر سر اولاد پیمبر چه رسید
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۹۸:تیر از فراق شست تو می کرد ناله دوش؟ - یا بال عندلیب پر این خدنگ بود
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵:با او دلم به مهر و مودت یگانه بود - سیمرغ عشق را دل من آشیانه بود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۳۳:جوش سخن من بود از جذبه مردان - هر خام مرا بر سر گفتار نیارد
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸:آنرا که خدا از قلم لطف نگارد - شاید که به خود زحمت مشاطه نیارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۲۹:تقصیر میانش ز خم و پیچ ندارد - حرفی است که گویند الف هیچ ندارد
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۲:ای خواجه اگر قامت اقبال تو امروز - مانند الف هیچ خم و پیچ ندارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۱۱:زبان در کام کش تا خامشان را همزبان بینی - بپوشان چشم تا پوشیده رویان را عیان بینی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۸:دلا تا کی درین زندان فریب این و آن بینی - یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۱۳:خون تاک از شوق میجوشد اگر ساغر زنی - غنچه شادی مرگ میگردد اگر بر سر زنی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۷:ای سنایی چند لاف از خواجه و مهتر زنی - دار قلابان نهی بی مهر سلطان زر زنی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۲۶:به فریب کسی ز راه مرو - یوسف من، اگر برادر توست
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۵:آمد آن رگ زن مسیح پرست - تیغ الماس گون گرفته به دست