ز بیپروایی آن بیدرد قدر ما نمیداند
ز خوبی شیوهای جز ناز و استغنا نمیداند
ز پیچ و تاب خط خواهد سراپا چشم حسرت شد
بر رویی که قدر دیده بینا نمیداند
به زنگار خط مشکین سزاوار است رخساری
که چون آیینه قدر طوطی گویا نمیداند
بکش امروز اگر خواهی به فردا وعدهام دادن
که بیتاب محبت مهلت فردا نمیداند
ز دندان ندامت پشت دستی میجهد سالم
که دامانی به غیر از دامن شبها نمیداند
چنان عام است احسان محیط بیکران او
که خود را قطره ناقص کم از دریا نمیداند
به کوری میشود نقد حیاتش خرج آب و گل
گرانجانی که راه عالم بالا نمیداند
جدایی از گرانجانان دنیا لذتی دارد
که کوه قاف را بر خود گران عنقا نمیداند
مگر بیروزنی تاریک سازد خانه دل را
وگرنه پرتو خورشید استغنا نمیداند
چنان بیپرده شد سودای عالمگیر ما صائب
که مجنون را کسی در عهد ما رسوا نمیداند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عمیق و دردناک شاعر نسبت به معشوقی میپردازد که درک درستی از ارزش و محبت او ندارد. شاعر به بیتوجهی معشوق اشاره کرده و میگوید که او تنها ناز و استغنا را میشناسد و از زیباییهای خود به درستی آگاه نیست. شاعر از حسرت و دلتنگی خود سخن میگوید و از وعدههای بیمعنی آینده گله دارد. همچنین به موضوع ندامت و احساسات عمیق انسانی اشاره میکند و در نهایت توضیح میدهد که جدایی از معشوق میتواند لذتی داشته باشد که از درک بیشتر فراتر است. به طور کلی، شعر بیانگر عشق عمیق، حسرت، و ناامیدی شاعر است.
هوش مصنوعی: به خاطر بیتوجهی و ناآگاهی آن شخص بیدرد، او ارزش ما را نمیداند و تنها شیوهاش در ارتباط با دیگران، ناز و خودبزرگبینی است.
هوش مصنوعی: از پیچ و تاب خط، فکر و احساس به سراغ آدمی میآید که تمام وجودش پر از حسرت است، بر روی کسی که ارزش او را کسی که بینایی دارد، درک نمیکند.
هوش مصنوعی: روزی شایسته است که چهرهای چون آیینه داشته باشد و زیباییاش مانند طوطی سخنگو باشد، اما به جای آن زنگار و کدورت بر چهرهاش نشسته است.
هوش مصنوعی: اگر امروز را بکشی، روز دیگری برایم وعده نده؛ زیرا عشق و محبتی که در دل دارم، تحمل تا فردا را ندارد.
هوش مصنوعی: از دندان ندامت، یک ضربه قوی به پشت میزند و تنها میداند که دامانی جز دامن شبها ندارد.
هوش مصنوعی: احسان و لطف او به قدری گسترده و فراوان است که حتی یک قطره برای خود، کم و ناقص نمیبیند و خود را از دریا جدا نمیداند.
هوش مصنوعی: زندگی او به گونهای میگذرد که تمام داراییاش صرف امور بیارزش میشود و او هیچگونه آگاهی از مسائل مهم و معنوی ندارد.
هوش مصنوعی: جدایی از عزیزان و گرانقدر، به نوعی لذت و خوشی دارد که سنگینترین بارها و سختیهای زندگی را هم تحتالشعاع قرار میدهد.
هوش مصنوعی: اگر روح و دل انسان را دچار مشکلات و غمها نکنیم، نور و روشنی خود را خواهند داشت و به همین خاطر، حتی در سختیها هم نباید نگران بود چون در واقع، موجودات سرشار از نور هستند.
هوش مصنوعی: به قدری عشق و آرزوی عمیق ما آشکار شده که دیگر هیچکس مجنون را در زمان ما رسوا نمیشمارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خراب نشئهٔ آن لب، می و مینا نمیداند
به راه شوق او خورشید سر از پا نمیداند
گهی در کعبه مجنون، گاه در بتخانه میگردد
مگر دیوانه راه خانهٔ لیلا نمیداند؟!
حدیث ما به گوش عاقلان بیگانه میآید
[...]
دل افسرده هر خام جوش ما نمیداند
کسی تا می ننوشد نشئه صهبا نمیداند
زبان جور او را هیچ کس چون من نمیفهمد
بدآموز تمنا قدر استغنا نمیداند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.