رحمت ایزد نصیب مردم هشیار نیست
پیش ارباب کرم جرمی چو استغفار نیست
ریشه کرده است آشیان ما چو سنبل در چمن
بلبل ما را هوای رفتن از گلزار نیست
بوته خاری چو مجنون افسر خود می کنند
شعله مغزان را سری با پیچش دستار نیست
زلف از بی رویی خط دست ازان رخسار داشت
هیچ شمشیری بتر از حرف پهلودار نیست
غیر صائب کز نوا در پیش دارد چرخ را (کذا)
بلبل خوش نغمه ای امروز در گلزار نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر به موضوعاتی چون اهمیت هشیاری و آگاهی اشاره میکند و بیان میکند که رحمت خداوند به افرادی میرسد که ابزار آگاهی و استغفار را به کار میبرند. او به زیباییهای طبیعت اشاره کرده و میگوید که وجود مشکلات و موانع، مانند خاری در دل، مانع از لذت بردن از زیباییها میشود. شاعر همچنین به دشواریهای ارتباط انسانی، به ویژه در مواجهه با حرفهای زشت و سوءتفاهمها، اشاره میکند و در نهایت ابراز ناامیدی از فقدان زیبایی و شادی در محیط اطراف خود میکند.
هوش مصنوعی: رحمت خداوند شامل حال افرادی میشود که هشیار و هوشیارند، زیرا کسانی که به ارباب مروت و بخشش پناه میبرند، باید از گناه خود پشیمان شده و سعی در اصلاح آن داشته باشند.
هوش مصنوعی: آشیانه ما در اینجا مثل سنبل در باغی ریشه دوانده است و بلبل ما، حالت رفتن از این گلزار را ندارد.
هوش مصنوعی: مثل اینکه درخت خاری مانند مجنون، تاجی بر سر خود میگذارد؛ اما شعلههای دل را به دست خود نمیتواند بپیچد و کنترل کند.
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت موها به خاطر عدم حضور محبوب و چهرهاش از دست رفته است. هیچ کلامی نمیتواند از مهلکترین شمشیر خطرناکتر باشد.
هوش مصنوعی: غیر از صائب که با آهنگ خود چرخ زمان را به حرکت درمیآورد، بلبل خوشصدا امروز در گلستان وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اندرین گیتی به فضل و رادی او را یار نیست
جز کریمی و عطا بخشیدن او را کار نیست
تیز بازاری همی بینم سخا را نزد او
اینت بازاری که در گیتی چنین بازار نیست
از پی نام بلند و از پی جاه عریض
[...]
جز جفا با اهل دانش مر فلک را کار نیست
زانکه دانا را سوی نادان بسی مقدار نیست
بد به سوی بد گراید نیک با نیک آرمد
این مر آن را جفت نی و آن مر این را یار نیست
مرد دانا بدرشید و چرخ نادان بد کنش
[...]
روز محشر عاشقان را با قیامت کار نیست
کار عاشق جز تماشای و صال یار نیست
از سر کویش اگر سوی بهشتم می برند
پای ننهم که در آنجا وعدهٔ دیدار نیست
روز کوشیدن چو تیغت شیر جان او بار نیست
روز بخشیدن چو کفت ابر گوهر بار نیست
نابریده تیغ تو روز وغا پولاد نیست
نابسوده کف تو روز عطا دینار نیست
در خور گفتار هرکس مر ترا گفتار نیست
[...]
ذوالجلال است آن که در وصف جلالش بار نیست
هرچه خواهد آن کند کاری برو دشوار نیست
ملک او را ابتدا و انتها و عزل نیست
ذات او را آفت و کیفیت و مقدار نیست
آن خداوندی که هست او بینیاز از بندگان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.