گنجور

 
اسیر شهرستانی

بی سبزه نوبهار ندانم چکاره است

معشوق ریش دار بهشت نظاره است!

روشن سواد دیده کند فهم مصرعم

عالم تمام یک جگر پاره پاره است

چشم دلم همیشه به سوی تو می جهد

گر خواب رفته سبحه صد استخاره است

نومیدی تمام امید تمام ما

بیچارگی کلید درگنج چاره است

از هر پیاله لذت سرشار گل کند

با دوست می بنوش که عمر دوباره است