ما پرده های گوش خود از هوش کرده ایم
پندی که داده اند به ما گوش کرده ایم
در آبگینه خانه بینش نشسته ایم
لب را ز حرف بیهده خاموش کرده ایم
گر حنظل سپهر به ساغر فشرده اند
با جبهه گشاده چو گل نوش کرده ایم
دارد چو تاک اگر رگ خامی شراب ما
تقصیر سعی ماست که کم جوش کرده ایم
بر خار خشک اگر نظر ما فتاده است
از یک نگاه، لاله بناگوش کرده ایم
داریم یاد هر که به ما کرده نیکویی
نیکی به هر که کرده فراموش کرده ایم
مگذار دست غیر به گردن رسد ترا
ما صبح را ز آه، سیه پوش کرده ایم
ما را اگر چو خامه ببرند سر، رواست
احباب را به نامه فراموش کرده ایم
صائب حرام باد به ما ذوق گفتگو
گر اینچنین سخن ز کسی گوش کرده ایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان مشکلات و چالشهای انسانی میپردازد. او میگوید که از گوش دادن به نصیحتها و حرفهای بیهوده دوری کرده و سعی کردهاند دیدگاههای عمیقتر و مفهومیتری را در زندگی بیابند. شاعر از واقعیتهای تلخی که در زندگی وجود دارد سخن میگوید و میگوید که با وجود دشواریها و ناکامیها، تلاش کردهاند تا به شادی و زیبایی دست یابند. او همچنین به یادآوری خوبیها و نیکیهایی که دیگران در حقشان کردهاند اشاره میکند و در نهایت نسبت به ارتباطات انسانی و اثرات منفی برخی از صحبتها و ارتباطات هشدار میدهد.
هوش مصنوعی: ما گوشهایمان را از شنیدن حقیقت بستهایم و نصیحتهایی که به ما شده را نادیده گرفتهایم.
هوش مصنوعی: ما در خانهای شفاف و زیبا نشستهایم و سکوت کردهایم، بیاینکه به حرفهای بیمعنا بپردازیم.
هوش مصنوعی: اگرچه زندگی مشکلات و تلخیهایی مانند حنظل (میوهای تلخ) دارد، اما ما با رویی گشاده و با نشاط، مانند گلی که نوشیده شده، از زیباییها و خوشیهای آن لذت میبریم.
هوش مصنوعی: اگرچه عمر ما مثل انگور نرسیده است و شراب وجودمان هنوز کامل نشده، ولی این مسئله ناشی از تلاش کم ماست.
هوش مصنوعی: اگر به یک خار خشک نگاه کنیم، با یک نگاه میتوانیم آن را به زیبایی لالهای که در گوش است، تبدیل کنیم.
هوش مصنوعی: ما همیشه به خاطر افرادی که به ما خوبی کردهاند، یاد و احترام قائل هستیم، اما کسانی که به ما آسیب زدهاند را فراموش کردهایم.
هوش مصنوعی: مگذار که کسی غیر از خودت بر تو تسلط پیدا کند. ما به خاطر غم و اندوهی که داریم، صبح را در سیاهی پوشاندهایم.
هوش مصنوعی: اگر ما را مانند قلم از اینجا ببرند، اشکالی ندارد؛ چون دوستان را به یاد نیاوردهایم و فراموش کردهایم.
هوش مصنوعی: اگر ما تنها به شنیدههای دیگران تکیه کنیم و خودمان احساسات و اندیشههای عمیق نداشته باشیم، لذت و شیرینی گفتگو برای ما ارزش ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما تا حدیث سبز خطان گوش کرده ایم
هر نکته یی که هست فراموش کرده ایم
در گردن فرشته حمایل نمی کنیم
دستی که با سگ تو در آغوش کرده ایم
هرجا که گفته ایم حدیثی ز سوز خود
[...]
ما این سبوی باده که بر دوش کرده ایم
تعویذ عقل و مائده هوش کرده ایم
شبهای هجر خار مغیلان بجای خواب
با مردمان دیده هم آغوش کرده ایم
در جام آفتاب شده باده خون دل
[...]
تا نکته ای ز علم و ادب گوش کرده ایم
تکرار ناله از لب خاموش کرده ایم
عقل آمد و به راه جنون دست ما گرفت
آمد به کار آنچه فراموش کرده ایم
از ما تمیز نیک و بد آسمان مپرس
[...]
گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم
سیر بهار گلشن آغوش کرده ایم
تا بر رخت چو آینه بگشوده ایم چشم
در خاطر آنچه بود فراموش کرده ایم
جز گوش دل به داد اسیران که می رسد؟
[...]
نشنیده حرف چند که ما گوش کردهایم
تا لب گشودهایم فراموش کردهایم
درد دلیم، شور دو عالم غبار ماست
اما زیارت لب خاموش کردهایم
تسلیم ما قلمرو جولان ناز کیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.