قطره ای از قلزم توحید باشد هر دلی
دست رد بر هیچ مخلوقی منه گر واصلی
گرد هستی در سفر دارد ترا چون گردباد
هر کجا این گرد بنشیند ز پا، در منزلی
می گشاید عقده فولاد را آتش چو موم
عشق عالمسوز را یاد آر در هر مشکلی
تا درین وحدت سرا خود را جدا دانی ز خلق
در حساب دفتر ایجاد فرد باطلی
کشتیی را یک معلم بس بود بهر نجات
چرخ از پا درنیاید تا بود صاحبدلی
بر گرانان مشکل است از بحر بیرون آمدن
ورنه خس از هر کف بی مغز دارد ساحلی
سالها باید درین وادی ز خود وحشی شدن
تا به سر وقت تو آید همچو مجنون محملی
باربرداری است بهر توشه فردای تو
مغتنم دان چون به درگاه تو آید سایلی
گرچه با هر کس کنی نیکی، نمی بینی زیان
سعی کن زنهار پیدا کن زمین قابلی
حفظ کن تا می توانی آبروی خویش را
گر ز کشت زندگی داری امید حاصلی
هست در دنبال هم پست و بلند روزگار
سر به جای پا گذاری گرچه شمع محفلی
بیشتر از طول خواهد بود عرض راه تو
این چنین کز مستی غفلت به هر سو مایلی
نوبهار زندگی در خواب غفلت صرف شد
از مآل خویشتن صائب چه چندین غافلی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی مفاهیم توحید، عشق و سیر و سلوک در زندگی میپردازد. شاعر به بیان این نکته میپردازد که هر دل باید قطرهای از دریای توحید باشد و نباید بر هیچ مخلوقی دست رد زد. او به سفر گرد هستی و تأثیر عشق در حل مشکلات اشاره میکند و بر لزوم جدا کردن خود از خلق در مسیر وحدت تأکید دارد.
شاعر بیان میکند که برای نجات، وجود یک معلم کافی است و رسیدن به ساحل نجات در زندگی دشوار است. او با اشاره به نیاز به سالها تلاش و زحمت برای خودشناسی و درک عمیقتر از زندگی، به اهمیت حفظ آبرو و امید به آینده نیز اشاره میکند.
در نهایت، شاعر هشدار میدهد که غفلت از گذر زمان و غرق شدن در خواب حیات باعث از دست دادن فرصتهای طلایی زندگی میشود و انسان باید هوشیار باشد و از زندگی خود بهرهبرداری کند.
هوش مصنوعی: هر دلی که به معانی توحید آشنا باشد، همچون قطرهای از دریای بیپایان ایمان است. او نباید به هیچ مخلوقی پشت کند و یا نسبت به هیچکس بیاعتنایی کند، اگر که به درستی به اصل خود پیبرده باشد.
هوش مصنوعی: هستی مانند گردبادی است که تو را در سفر میبرد و هر جا که این گرد بنشیند، تو را از پا درمیآورد و در آنجا منزل میکنی.
هوش مصنوعی: آتش عشق میتواند قفل و گرههای سخت را باز کند و به ما یادآوری کند که در هر مشکلی، عشق و احساسات عمیق میتوانند ما را یاری دهند و به ما کمک کنند تا بر مشکلات فائق آییم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در این اتحاد بزرگ، خود را از مخلوقات جدا تصور کنی، در محاسبه و ثبت وجود، به اشتباه میافتی.
هوش مصنوعی: یک معلم کافی است تا کشتیای را نجات دهد؛ اما تا زمانی که فردی با دل و ایمان در میان نباشد، چرخ زندگی از حرکت بازنمیایستد.
هوش مصنوعی: سخت است که افراد توانمند از دریا بیرون بیایند، در حالی که هر خس و چمنی بدون فکر و تدبیر میتواند به ساحل برسد.
هوش مصنوعی: انسان باید سالها در این مسیر تلاش کند و از خود غافل باشد تا به محبوب واقعیاش برسد، همچون مجنونی که در جستجوی لیلی به شدت مشتاق و دلسوخته است.
هوش مصنوعی: برای فردای خود، هر کمکی که به دست میآوری را ارزشمند بدان، زیرا وقتی کسی به درگاه تو مراجعه کند، این کمکها اهمیت زیادی خواهند داشت.
هوش مصنوعی: هر چند که با دیگران خوبی کنی و انتظار بدی نداشته باشی، اما ممکن است از این کار آسیب ببینی. بنابراین تلاش کن تا فردی را پیدا کنی که شایسته و قابل اعتماد باشد.
هوش مصنوعی: تا جایی که میتوانی آبرو و شخصیت خود را حفظ کن، زیرا اگر میخواهی از زندگیات بهرهوری داشته باشی، باید به احترام و اعتبار خود اهمیت بدهی.
هوش مصنوعی: در زندگی همواره فراز و نشیبهایی وجود دارد. اگرچه ممکن است در یک جمع یا محفل درخشان باشیم، باید توجه کنیم که شرایط و اوضاع همیشه ثابت نیستند.
هوش مصنوعی: عرض مسیر تو بیشتر از طول آن خواهد بود، چرا که از شدت مستی و غفلت در هر جا تمایل داری.
هوش مصنوعی: زندگی مانند بهاری است که در حال خواب و غفلت گذرانده میشود. صائب، با اشاره به عواقب این غفلت، از افرادی که همیشه در خواب هستند میپرسد چرا اینقدر بیخبرند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای که در ملک سیادت خسرو دریا دلی
مفخری بر عترت مختار بی آل ولی
هر حدیث از لفظ تو دریست از دریای لفظ
از دل دریا برآید در تو دریا دلی
زینت آل حسین بن علی المرتضی
[...]
دوش برطرف چمن گلبانک می زد بلبلی
می فکند از ناله هر دم در گلستان غلغلی
کانک زیر گنبد نیلوفری دارد وطن
از گلندامی ندارد چاره و ما از گلی
محمل ما را درین وادی کجا باشد نزول
[...]
ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی
از تو دارد این مثل شهرت که شهری و گلی
می کند در دور حسنت دل همه وقتی خروش
وقت گل هرگز نباشد بلبلی بی غلغلی
زلف بر رخ به تشویش است ز آه سرد ما
[...]
سرگذشتی بشنو از من داشتم وقتی دلی
نیک رایی، مقبلی، دانش پرستی، عاقلی
دستگیرم بود همچون عقل در هر حالتی
روشنایی بخش همچون شمع در هر محفلی
از قضا ناگاه دیدم دلبری در رهگذار
[...]
میر شمس الدین محمد چون برین در سر نهاد
لطف یزدان دادش آخر اینچنین سر منزلی
در پناه ام کلثوم از وثوق خدمتست
زانکه بود آن اهل دل از روی معنی مقبلی
لاجرم گویند خلق از بهر تاریخ وفات
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.