ترا که عالم آیینه عالم آب است
چه احتیاج به تحصیل باده ناب است؟
به گرد راز دل ما که می تواند گشت؟
خزینه گهر ما به مهر گرداب است
ز عشق اگر نکنم گریه، نیست بیدردی
غبار خاطر من سنگ راه سیلاب است
ز چهره گل سیراب، رنگ شد سفری
هنوز شبنم بیدرد در شکرخواب است
دری که بر رخ زاهد به گل برآوردند
به چشم مردم ظاهرپرست محراب است
گرفته است تب احتیاج عالم را
مدار چرخ تنک مایه هم به دولاب است
ز سیل حادثه دلهای روشن آسوده است
درین خرابه متاعی که هست مهتاب است
چرا صدف نکند چاک، سینه را صائب؟
درین زمانه که گوهرشناس نایاب است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی عشق و نیازهای انسانی میپردازد. شاعر به عالم و هستی اشاره کرده و میگوید که نیازی به تحصیل یا جستجوی باده ناب نیست، زیرا عشق و زیبایی در درون خود ماست. او از دلمشغولیهای خود میگوید و بیان میکند که درد و عشق به گریه نیاز دارد. همچنین اشاره میکند که انسانها در دنیای مدرن به دنبال چیزهای سطحی هستند و گاهی از حقیقت دور میشوند. شعر همچنین به ناامیدی و کمبود گوهرشناسها در جامعه اشاره دارد، و پرسش میکند که چرا صدف (عشق و زیبایی) نباید دل را بشکافد و جواهرات درخشان را نمایان کند.
هوش مصنوعی: تو که خودت مانند آینهای هستی که جلوهگر تمام عالم هستی، چرا نیازی به کسب و یادگیری شراب ناب داری؟
هوش مصنوعی: کسی نمیتواند به عمق راز دل ما پی ببرد. گنجینهی ارزشمند احساسات ما در میان فراز و نشیبهای عشق و محبت پنهان است.
هوش مصنوعی: اگر از عشق گریه نکنم، در واقع نشاندهنده بیاحساسی من است. در دل من، غبار خاطراتی وجود دارد که مانند سنگی در مسیر سیلاب میماند.
هوش مصنوعی: از چهره گل که تازه آبیاری شده، رنگی گرفته است و هنوز قطرههای شبنم بیدرد در خواب شیرین خود باقی ماندهاند.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به توصیف زاهدی میپردازد که چهرهاش به زیبایی گل است. مردم ظاهرگرا، او را در جایگاه عبادت و پرستش میبینند، در حالی که واقعیت ممکن است متفاوت باشد. در واقع، زاهد به خاطر ظاهری زیبا و دلنشینش توجه دیگران را جلب کرده و آنان او را میستایند.
هوش مصنوعی: دنیا به دلیل نیازهای مختلف تحت فشار است و حتی در شرایط سخت نیز، همه چیز به تدبیر و چرخش زمان وابسته است.
هوش مصنوعی: در بین این بلایای ناگوار، دلهای پاک و روشن به آرامش رسیدهاند. در این ویرانی چیزی که باقی مانده، نور زیبای ماه است.
هوش مصنوعی: چرا صدف باید شکاف بردارد و خود را باز کند، در جهانی که مردم آشنا به ارزش گوهر کمیاب هستند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک امشبم که خم ابروی تو محراب است
چرا به گرد من از آب دیده غرقاب است
مرا که با تو نشینم گریستن بر چیست
اگر نه بخت بد وعاشقی زیک باب است
چرا هوای لبت خون من به جوش آورد
[...]
کنار من ز سرشک دو دیده غرقاب است
که از دو دیده سرشکم روان چو سیماب است
وداع کردم و پوشیده نیست بر عشّاق
که رستخیز قیامت وداع احباب است
انیس شیفته هم صحبت است در غم دوست
[...]
بیا که مردمک دیده غرقه در آب است
ببین که اشک روانم به رنگ عناب است
به یاد یار گل اندام، خار همچو سنان
به زیر پهلوی مجروح من چو سنجاب است
ز حال دیده ی بی خواب من چه غم دارد
[...]
به چشم خفته شکرخواب اگر چه مهتاب است
بیاض دیده روشندلان شکرخواب است
میان باده کشان بی تکلفی باب است
رعایت ادب اینجا خلاف آداب است
به زیر چرخ نماند دل تمام عیار
[...]
دلم همیشه ز آشوب عشق بی تاب است
درین محیط، گهر مضطرب چو سیماب است
چو می به پیش نهم، قسمتم ز غیب رسد
کلید روزی من موج باده ی ناب است
چه سود کوشش غافل، که در طریق طلب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.