زیر یک پیراهن از یکرنگیم با یار خویش
بوی یوسف میکشم از چشم چون دستار خویش
بیم افتادن نمیباشد ز پا افتاده را
در حصار آهنم از پستی دیوار خویش
برندارد چون سلیمانی مرا دست از کمر
صد گره چون سبحه در دل دارم از زنار خویش
از دم جانبخش در آخر تلافی میکند
عیسی ما گر خبر کم گیرد از بیمار خویش
قدر باشد سی شب آن کس را که نبود در سرا
مجلسافروزی به غیر از دیده بیدار خویش
نیستم بیکار اگر از خلق روگردان شدم
خط به مژگان میکشم بر صفحه دیوار خویش
گوش خود را کاسه در یوزه تحسین کند
هر تهیمغزی که باشد عاشق گفتار خویش
خار دیوارم، و بال دامن گل نیستم
رزق من نظاره خشکی است از گلزار خویش
با دل آلوده بیشرمی است اظهار صلاح
میکشم بیش از گنه خجلت ز استغفار خویش
نیست صائب قدردانی در بساط روزگار
از صدف بیرون چه آرم گوهر شهوار خویش؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از پیوند عاطفی و روحانی خود با معشوق میگوید و احساسات عمیق خود را نسبت به عشق و زحمتهای زندگی بیان میکند. او به زیبایی اشاره میکند که در دلش غمی و گرفتاری وجود دارد اما در عین حال، عشق و امیدی در وجودش میتپد. شاعر از احساس تنهایی و بیپناهی سخن میگوید و به زیباییهای عشق که گاهی با درد و رنج همراه است، اشاره میکند. در نهایت، او از ناتوانی در نشان دادن احساسات واقعی خود صحبت کرده و به این نتیجه میرسد که حقیقت و خلوص در عشق، گاهی فراموش میشود.
هوش مصنوعی: ما زیر یک پوشش هم رنگ و مشابه با هم هستیم و از عشق و محبت یار خود بهرهمندیم. بویی شبیه به یوسف از نگاههای او میگیرم، مانند بویی که از دستاری که بر سر دارم حس میکنم.
هوش مصنوعی: نگرانی از افتادن وجود ندارد، زیرا من خودم در محاصرهای از آهن و دیوارهای بلند قرار دارم که از ضعف و پستی من محافظت میکند.
هوش مصنوعی: من هیچکس را قادر به آسیب رساندن به خود نمیبینم، زیرا در درونم نگرانیها و مشکلات زیادی وجود دارد که مانند دانههای تسبیح به هم گره خوردهاند.
هوش مصنوعی: عیسی، که نماد و مظهر شفای روحی و جسمی است، در نهایت با لطف و محبت خود به بیمارانش پاسخ میدهد، حتی اگر در مورد حال آنان اطلاعات کمی داشته باشد. او همیشه در موقع نیاز، به یاری و کمک میشتابد.
هوش مصنوعی: ارزش سی شب بیداری و تلاش برای کسی است که در جمع های پرشور و نشاط، جز با چشم بیدار خود، هیچ چیز دیگری ندارد.
هوش مصنوعی: من اگر از مردم دوری کنم، بیکار نیستم و با کشیدن خطی به مژگانم، بر دیوار وجودم چیزی از خود به جا میگذارم.
هوش مصنوعی: هر فردی که به درک عمیق نرسیده باشد، تنها به صدای خود گوش میدهد و خود را تحسین میکند، بدون آنکه به نظرات یا ایدههای دیگران توجهی داشته باشد.
هوش مصنوعی: من همانند خاری در دیوار هستم و هیچ بویی از زیبایی و لطافت ندارم؛ روزیام فقط تماشای خشکی و نابود شدن گلزار خودم است.
هوش مصنوعی: با دل ناپاک، نشان دادن نیکی و صلاح کار عجیبی است. من از گناهان خود شرمندهتر از آن هستم که بخواهم از خداوند عذرخواهی کنم.
هوش مصنوعی: در دنیای روزگار، قدردانی و ارزشگذاری واقعی وجود ندارد و نمیتوان از یک صدف انتظار داشت که همیشه در اختیار ما جواهرات باارزش را قرار دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش
ای که دستی چرب داری پیشتر دیوار خویش
خدمتت را هر که فرمایی کمر بندد به طوع
لیکن آن بهتر که فرمایی به خدمتگار خویش
من هم اول روز گفتم جان فدای روی تو
[...]
دشمن بیحاصلم را شرم باد از کار خویش
تا چرا این خستهدل را دور کرد از یار خویش؟
حیف میداند که بعد از چند مدت بیدلی
شاد گردد یک زمان از دیدن دلدار خویش
هر کسی را میل با چیزی و خاطر با کسیست
[...]
پرده ی از رخ بفکن ای خود پرده ی رخسار خویش
کی بود دیدارت ای خود عاشق دیدار خویش
بر سر بازار چین با سنبل سودا گرت
مشک اگر در حلقه آید بشکند بازار خویش
نرگس بیمار خود را گاه گاهی باز پرس
[...]
ای مرا نادیده کرده عاشق دیدار خویش
ناشنوده کرده دل را واله دیدار خویش
روی تو از دیدن کونین بر بستست چشم
عاشقان را بر امید وعده دیدار خویش
مهترانی کندرین حضرت غلامی کرده اند
[...]
هر دم آیم بر درت با دیده خونبار خویش
تا طفیل دیگران بنماییم دیدار خویش
تا به کی زین بخت بی اقبال نادیده رخت
روی حرمان آورم در گوشه ادبار خویش
دیدنت دشوار و نادیدن ازان دشوارتر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.