گنجور

 
اسیر شهرستانی

ز ابر جلوه مهتاب تازگی دارد

به زیر خرقه می ناب تازگی دارد

به بزم دل چه گل از دیده می توان چیدن

چراغ در شب مهتاب تازگی دارد

گزند نیست گر اندیشه گزندی نیست

سپند مجلس احباب تازگی دارد

ندید گوش گران غفلت آنکه می گوید

به چشم حلقه در خواب تازگی دارد

در آن دیار که بر دشمنان نمی خندند

ستم ظریفی احباب تازگی دارد

زحلقه حلقه زنجیر و قطره قطره اشک

بهار و شبنم و سیماب تازگی دارد

سبک عنانی اگر شرط ناخدا است اسیر

گران رکابی گرداب تازگی دارد