از آفتاب عشق نگردید رنگ من
آتش چه پختگی به ثمر می دهد مرا؟
نیرنگ چرخ، چون گل رعنا درین چمن
خون دل از پیاله زر می دهد مرا
شوخی که زهر چشم ز من داشتی دریغ
صائب به التماس شکر می دهد مرا
دشنام یار جان دگر می دهد مرا
این زهر پرورش به شکر می دهد مرا
زلف دراز دست تو می آردم به دام
چندان که چشم شوخ تو سر می دهد مرا
آن موجه ام که بحر پر آشوب روزگار
در هر شکست، بال دگر می دهد مرا
اکنون که آب شد صدف من ز تشنگی
ابر بهار، آب گهر می دهد مرا
مانند لاله، سوخته نانی است روزیم
آن هم فلک به خون جگر می دهد مرا
سیرست چشم ذره من، ورنه آسمان
چون آفتاب زر به سپر می دهد مرا
فارغ ز توشه ام که دل آتشین عنان
از خار راه، زاد سفر می دهد مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر احساسات عمیق و پیچیدهای را ابراز میکند. او از عشق و عواطف اشکال مختلفی را بیان میکند، از جمله سختیهای عشق و درد ناشی از جدایی. او میگوید که عشق او را به رنگ و حالتی تازه درآورده و در عین حال، رنج و تلخیهایی نیز به همراه دارد. شاعر به زهر چشم یار که در دلش اثر گذاشته اشاره میکند و صحبت از اشتیاق و عطشی میکند که به خاطر فقدان او به وجود آمده است. در نهایت، او احساس میکند که در زندگی با چالشهای زیادی روبروست، اما همچنان منتظر محبت و زیبایی از جانب محبوبش است.
هوش مصنوعی: نور عشق مرا به رنگ دیگری تغییر داده است. آتش عشق چه نوع پختگی و کمالی به من میبخشد؟
هوش مصنوعی: چرخ زمان مانند گلی زیبا در این باغ است و من از دل پرخونم، میرفتم که با پیالهای طلا، به من مینوشاند.
هوش مصنوعی: شوخی که باعث درد و رنج من شد، اکنون به قدری ارزشمند است که صائب، با بیانی طلبکارانه از آن تشکر میکند.
هوش مصنوعی: دشنام و اعتراض محبوبم به من جان تازهای میدهد، این زهر که به من میزند، به نوعی مانند شکر میباشد و به من قوت و نشاط میبخشید.
هوش مصنوعی: موهای بلند و زیبای تو مرا به تله میکشد، به اندازهای که چشمان بازیگوش تو مرا به چالش میکشند.
هوش مصنوعی: من همانند موجی هستم که در دریای پرهیاهوی زندگی، با هر بار افت و شکست، دوباره بال و پر جدیدی میگیرم.
هوش مصنوعی: حالا که به دلیل تشنگی بهاری، اینکه وجود من مانند صدفی به آب تبدیل شده است، به من جواهر میدهد.
هوش مصنوعی: زندگیام همچون لالهای است که پژمرده و سوخته شده، و روزیام حالتی غمانگیز دارد که همچنان در حال زجر کشیدن هستم. در حقیقت، سرنوشت و تقدیر برای من با درد و رنج همراه است.
هوش مصنوعی: چشم کوچک من به خوبی میبیند و میفهمد که اگر این طور نباشد، آسمان چگونه به من مثل آفتاب درخشان، نور و زیبایی میدهد.
هوش مصنوعی: من بیخبر از بار و توشهی سفرم هستم، زیرا دل آتشین و اشتیاقم مانند دمی که از خارهای راه میگذرد، مرا به سوی سفر میکشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
عشقت مدام خون جگر میدهد مرا
دردی نرفته درد دگر میدهد مرا
صدره بجستجوی تو کردم زخود سفر
غافل همان نشان بسفر میدهد مرا
داری جواب تلخ و من از غایت امید
[...]
هجرت ز وصل غیر خبر میدهد مرا
مرگی نوید مرگ دگر میدهد مرا
آه سحر نتیجه شرر میدهد مرا
نخل امید بین که چه بر میدهد مرا
خون میکند غمت جگرم را هزاربار
تا یک پیاله خون جگر میدهد مرا
بیهوشیام به طرز حریفان بزم نیست
[...]
لعلت زجام شیر و شکر می دهد مرا
ساغر ز آبروی گوهر می دهد مرا
ساغر به طاق ابروی وحشت کشیده ام
بیگانگی ز خویش خبر می دهد مرا
ساقی ستم ظریف و می از شعله شوخ تر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.