گنجور

 
صائب تبریزی

از بتان شسته عذاری که حجابی دارد

چشم بد دور که خوش عالم آبی دارد

خار در دیده بی پرده شبنم شکند

از حیا چهره هر گل که نقابی دارد

به دل روشن اگر یار نمی پردازد

حسن مستور ز آیینه حجابی دارد

نتوان دید در آن روی عرقناک دلیر

گل این باغ عجب تلخ گلابی دارد

شب اندوه وفادار ندارد پایان

صبح عشرت نفس پا به رکابی دارد

نیست ممکن که به خورشید درخشان نرسد

هر که چون شبنم گل چشم پرآبی دارد

دم نشمرده محال است برآرد چون صبح

هر که در مد نظر روز حسابی دارد

چون نفس راست کنم من، که به صحرای طلب

گر همه سنگ نشان است شتابی دارد

خضر را تشنه ز سرچشمه حیوان آورد

وادی عشق فریبنده سرابی دارد

تا به خاری نرساند ننشیند از پا

در جگر آبله تا قطره آبی دارد

شب تارش به دو خورشید بود آبستن

هر که در وقت سحر جام شرابی دارد

مزرع ماست که آبش بود از دیده خویش

ور نه هر کشت که دیدیم سحابی دارد

 
 
 
سلمان ساوجی

دام زلف تو به هر حلقه، طنابی دارد

چشم مست تو به هر گوشه، خرابی دارد

نرگس مست خوشت، گر چه چو من بیمار است

ای خوشا نرگس مست تو که خوابی دارد

رسن زلف تو در رشته جان من و شمع

[...]

حافظ

آن که از سُنبُلِ او، غالیه تابی دارد

باز با دلشدگان ناز و عِتابی دارد

از سَرِ کُشتهٔ خود می‌گذری همچون باد

چه توان کرد؟ که عمر است و شتابی دارد

ماهِ خورشید نُمایَش ز پسِ پردهٔ زلف

[...]

امیرعلیشیر نوایی

هر که در دیر مغان جام شرابی دارد

رسدش گر به فلک ناز و عتابی دارد

آنکه در میکده بگرفت به کف رطل گران

چرخ بر روی میش حکم حبابی دارد

روضه و حور به کوثر چه کند یاد آنک او

[...]

عرفی

خضر اگر بر لب کس منت آبی دارد

بگذر از چشمهٔ حیوان که سرابی دارد

التفاتش به لب تشنهٔ ما نیست، دریغ

هر که جام سخنی، زهر عتابی دارد

همه عاشق نکند دست به زلف تو دراز

[...]

صائب تبریزی

لب لعل تو اگر جام شرابی دارد

دل ما نیز نمک خورده کبابی دارد

ای بسا خون که کند در دل صاحب نظران

چهره ای کز عرق شرم نقابی دارد

روی خوب از نگه گرم نماند سالم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه