گنجور

 
صائب تبریزی

مغیلان پای نازک طینتان را در حنا دارد

چه غم دارد زخار آن کس که آتش زیر پا دارد؟

مکش رو در هم از حکم قضا، ورمی کشی در هم

چه پروا آتش از چین جبین بوریا دارد؟

نشان مردمی در مردم عالم نمی یابم

اگر دارد وجودی مردمی، مردم گیا دارد

درین صحرای وحشت خضر دلسوزی نمی بینم

مگر هم گرم رفتاری چراغم پیش پا دارد

زمین خاکساری سایه گل بر نمی تابد

صبا با آن سبکروحی درین ره نقش پا دارد

درخت رز به صد رعنایی اول برون آمد

زپا هرگز نیفتد هر که دستی در سخا دارد

به خاموشی زمکر دشمن بدرگ مشو ایمن

چو توسن گوش خواباند لگدها در قفا دارد

زپیش دیده صائب چنین دامن کشان مگذر

که چون بند قبا صد جا سر بند ترا دارد

 
 
 
خواجوی کرمانی

چه بادست اینکه می آید که بوی یار ما دارد

صبا در جیب گوئی نافه ی مشک ختا دارد

بطرف بوستان هر کس بیاد چشم میگونش

مدام ار می نمی نوشد قدح بر کف چرا دارد

چو یار آشنا از ما چنان بیگانه می گردد

[...]

ناصر بخارایی

تمتع از وصال زلف مشکینت صبا دارد

که در کویت هوائی گشت و زلفت را هوا دارد

تماشا را خوشست ای گل ز چشمم گوشهٔ آبی

اگر سرو سرافراز تو میلی سوی ما دارد

سر زلف تو رفت از سرکشی بر باد و از فتنه

[...]

کلیم

کند گر آرزوی دیدنت آیینه جا دارد

که از خورشید رویت در برابر رونما دارد

ندارد بزم میخواران به غیر از ما تنگ‌ظرفی

صراحی بر رخ هرکس که می‌خندد به ما دارد

نویسم نامه و از بس که خون می‌گریم از هجرت

[...]

صائب تبریزی

ندیدم یک نفس راحت ز حس ظاهر و باطن

چه آسایش در آن کشور که ده فرمانروا دارد؟

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
واعظ قزوینی

نیند از احتیاط خصم، دنیا دیدگان غافل

چنار از سالخوردیها، زره زیر قبا دارد!

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه