ز آسمان محبت چه وحی نازل شد
که یاد لاله و گل سنگ شیشه ی دل شد
چمن ز حسن که اعجاز رنگ و بو آموخت
که برگ لاله و گل فرد سحر باطل شد
هزار مرحله حسرت هزار قافله رشک
سزای خانه به دوشی که صید منزل شد
سر حباب به فتراک موج دریا بست
سفینه ای که خطر بار صید ساحل شد؟
غبارم از چمن و ابر باج می گیرد
مگو که خاک شدم کار گریه مشکل شد
نسیم از پر پروانه می کند پرواز
در این بهار مگر گل چراغ محفل شد
چه حرزها ننوشتم به خون سربازی
که دست و تیغ تو در گردنم حمایل شد
چراغ اهل نظر برق یک تجلی بود
دلیل قافله گردید و شمع محفل شد
اسیر بسکه ز آوارگی به کام رسید
غبار تربت مجنون دلیل محمل شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چنان ز عکس رخ دوست دیده پرگل شد
که شاخ هر مژه آرامگاه بلبل شد
چه لازمست چنان مشق سرگرانی کرد
که یک نفس نتوان غافل از تغافل شد
چو مار بر سر گنجش اگر بود مسکن
[...]
جنون من ز نسیم بهار کامل شد
حذر کنید که دیوانه بی سلاسل شد
گذشت صبح نشاطش به خواب بیخبری
سیه دلی که ز سیر شکوفه غافل شد
مرا چو نوسفران نیست چشم بر منزل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.