دل به یاد تو زهر چاک هلالی دارد
عشق ماهی است که تعویذ زوالی دارد
سرو اگر تربیت از سایه قدت گیرد
گر شود خشک به هر ریشه نهالی دارد
در پریشانکده یأس بود فیض رسا
سایه بید خوش آینده شمالی دارد
دل اگر خاک شود آب گهر می گردد
هر زوالی نظر از فیض کمالی دارد
ابر پرواز هوای تو چه عالمگیر است
خاک هم از گل دامت پر و بالی دارد
فیض ویرانه رسا ملک جنون آبادان
دلگشا صبح و شبی خوش مه و سالی دارد
سیر نیرنگ تماشای تو گلزار دلم
که در آیینه هر حال خیالی دارد
نکهتی از چمن فیض فصیحی است اسیر
که ز هر زمزمه گلزار مقالی دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن که بر نسترن از غالیه خالی دارد
الحق آراسته خلقی و جمالی دارد
درد دل پیش که گویم که به جز باد صبا
کس ندانم که در آن کوی مجالی دارد
دل چنین سخت نباشد که یکی بر سر راه
[...]
تو نظر کن که بت من چه جمالی دارد
بر لب چشمه حیوان خط و خالی دارد
مه و خورشید بهم کس نتواند دیدن
تو ببین بر سر خورشید هلالی دارد
هست خوبان جهان را همه حسن و خط و خال
[...]
هر که از اهل کمال است جلالی دارد
خوش کمالی که جمالی به کمالی دارد
نفس اهل کمال است که جان می بخشد
آفرین بر نفسش باد که حالی دارد
بسته ام نقش خیالی که نیاید به خیال
[...]
زلف بر عارض زیبای تو حالی دارد
کیست در شهر که او چون تو جمالی دارد
گوشه گیری که لب نان حلالی دارد
سی شب از گردش ایام هلالی دارد
نیست جویای نظر چون مه نو ماه تمام
خودنمایی نکند هر که کمالی دارد
آب بر حسن گلوسوز فشاندن ستم است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.