عشق اگر سوزد بر آتش حسن او را باک نیست
شعله را پروای جان افشانی خاشاک نیست
بی فریب زلف او رام گرفتاری شدیم
صید ما را یک سر مو منت از فتراک نیست
اشک اگر افشای رازت کرد از مژگان مبین
می اگر صد فتنه انگیزد گناه تاک نیست
ای که با وصل تو خاکستر نشین هم محرم است
دامن آیینه از گرد تعلق پاک نیست
بس که از عشق تو می سوزد درونم شاه هجر
نیست یک آهم که برق خرمن افلاک نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره قدرت و تأثیر عمیق عشق و زیبایی معشوق صحبت میکند. شاعر به احساسات خود در مورد عشق و سوزش ناشی از آن اشاره میکند و میگوید که حتی اگر به خاطر عشقش بسوزد، نگران نیست. او به جذابیت و فریب زلف معشوق اشاره کرده و تأکید میکند که اسیر زیبایی او شده است. همچنین، شاعر بیان میکند که احساسات و رازهای او ممکن است از اشکهایش فاش شود، اما این موضوع گناهی نیست. در نهایت، او از درد و رنج ناشی از عشق صحبت میکند و بیقراری خود را در آتش عشق نشان میدهد. عشق او به قدری عمیق است که حتی خاکسترنشینی بر اثر آن را نیز قبول دارد.
هوش مصنوعی: اگر عشق در آتش زیبایی او بسوزد، برای او مهم نیست؛ چرا که شعله هیچ اهمیتی به جان خود نمیدهد و به غم و رنج فکر نمیکند.
هوش مصنوعی: ما بدون هیچ فریبی تحت تأثیر زلف او قرار گرفتیم و در واقع ما صید او هستیم، در حالی که این شکار به هیچ نخی وابسته نیست.
هوش مصنوعی: اگر اشکی که میریزی راز وجودت را فاش کند، از چشمانت ننگر. حتی اگر صدها فتنه و مشکل به وجود آید، این تقصیر نیامده از تو نیست.
هوش مصنوعی: ای کسی که با وصالت، حتی خاکستر نشینان نیز میتوانند محرم تو شوند، دامن آینه از گرد وابستگی پاک نمیشود.
هوش مصنوعی: عشق تو چنان درونم را میسوزاند که دیگر هیچ چیزی از درد جداییام نمیکاهد، حتی یک آه هم نمیتواند به اندازه یک آتش بزرگ در آسمان تاثیرگذار باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همچو رخسار تو مه بر گوشهٔ افلاک نیست
همچو بالای تو سروی در چمن چالاک نیست
مهر حسنی دارد اما نیست ایمن از زوال
گل تو را ماند دریغا دامن گل پاک نیست
یا رب اجزای وجودت از چه درخور کردهاند
[...]
پاکدامان را غمی از تهمت ناپاک نیست
بحر را از پنجه خونین مرجان باک نیست
نیست اگر آب حیا در چشم گردون گو مباش
شکرلله تخم امیدی مرا در خاک نیست
گل به گلچین دست داد و بلبل از غیرت نسوخت
[...]
عشق گل گر آشکارا کرد بلبل باک نیست
عاشقی ترسد ز رسوایی که عشقش پاک نیست
کار ما را از نگاهی می تواند ساختن
گردش چشم تو مثل گردش افلاک نیست
عشق را الفت به قدر نسبت آمد شعله را
[...]
گر زمین از جا رود، آزادگان را باک نیست
همچو نخل موم، ما را ریشهای در خاک نیست
نیست حرف آرزو بر گفتگوی ما سوار
همچو باد انفاس عیسی مرکب خاشاک نیست
طایر همت نمیگنجد در این تنگآشیان
[...]
آستان عشق جولانگاه هر بیباک نیست
هیچکسغیر از جبینآنجا قدمبر خاک نیست
گریهکو، تا عذر غفلت خواهد از ابرکرم
میکشد رحمتتریتا چشم ما نمناک نیست
خاک میباید شدن در معبد تسلیم عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.