با تمنای تو بسیار حساب است مرا
درس دل خوانده ام،آیینه کتاب است مرا
از گلستان خمارم گل مستی خندد
دل دیوانه مگر جام شراب است مرا
چشم تر بی تو سرانجام مرا می داند
سرآرام به بالین حباب است مرا
خنده ها از گل همراهی دشمن دارم
با عزیزان چه حساب و چه کتاب است مرا
دل آیینه؟ غفلت چه کند
مزد آگاهی من دفتر خواب است مرا
آرزو بتکده جلوه بیگانگی است
می کنم از تو سؤالی چه جواب است مرا
از تمنای لبت بزم شرابی دارم
آه پر حسرت من دود کباب است مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و تمناهایش میگوید و به تأثیر عمیق این احساسات بر دل و روحش اشاره میکند. او خود را در حالتی میبیند که علم و دلش مثل کتابی است که از آن درس میآموزد. گلهای عاشقانهای که احساس سرخوشی به او میدهند، در دلش خمار و مستی ایجاد میکنند. شاعر به ناامیدی و اشکها بدون محبوبش اشاره میکند و اینکه زندگیاش بیاو تنها حبابی بیارزش است. او از جدایی و غفلت رنج میبرد و در تلاش است تا از محبوبش سؤالی بپرسد و در عین حال حسرت و آرزوهایی را در دل دارد که ناشی از محبت و عشق به اوست. شعر به زبان احساسات عمیق و غمگینی میپردازد که عاشق با آنها مواجه است.
هوش مصنوعی: عشق و آرزوی تو برای من بسیار اهمیت دارد. من با دل و جان به درس عشق پرداختهام و حالا مانند کتابی هستم که عشق را در آن ثبت کردهام.
هوش مصنوعی: من از باغی که پر از زیبایی و شگفتی است، مدهوش و شیدا هستم. گل سرخ حالم را خوش میکند و دل دیوانهام به خاطر شادی و سرخی آن میخندد، اما آیا این احساس ناشی از شراب و نوشیدنی نیست که مرا به این حال آورده؟
هوش مصنوعی: چشمان خیس من بی تو به نهایت میرسند و سرانجام به آرامش میرسم که در کنار تو به مانند حبابی هستم.
هوش مصنوعی: خندههایم از اینکه دشمنی در کنارم است، نشأت میگیرد. با عزیزانم چه حساب و کتابی وجود دارد؟
هوش مصنوعی: دل مانند آیینه است؛ غفلت نمیتواند بر آن تأثیر بگذارد. آگاهی من همچون دفتر خواب است و در این حالت، نمیتوانم از خواب غفلت بیدار شوم.
هوش مصنوعی: آرزو برای خوشی و لذت، نوعی از بیگانگی با خودم است. از تو میپرسم که جواب این احساس چیست؟
هوش مصنوعی: من از آرزوی بوسهات دل به میخانهای از شراب دارم، ولی افسوس که حسرت من مانند دود کباب به هوا میرود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تلخی عالم ناساز شراب است مرا
تری بدگهران عالم آب است مرا
تا ازان روی عرقناک، نظر دادم آب
آب حیوان به نظر موج سراب است مرا
لب به دریوزه می تلخ نسازم چون جام
[...]
با بتی تا بطی از باده ناب است مرا
گاه پیرانه سری عهد شباب است مرا
گوش تا گوش جهان گر شودم زیر نگین
چشم بر گوشه آن چشم خراب است مرا
هست از کثرت جوشیدن دریای جنون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.