آب حیات شبنم آن روی چون گل است
عنبر خمیر مایه آن زلف و کاکل است
یک چشم پر خمار به از صد قدح شراب
یک چهره شکفته به از صد چمن گل است
بر روی دست باد مرادست سیر من
تا بادبان کشتی من از توکل است
در دور خط تمام شود گیر و دار زلف
بیچاره عاشقی که گرفتار کاکل است
در پیری از حیات اقامت طمع مدار
سیل است عمر و قامت خم گشته چون پل است
شاخی که بی ثمر نبود در چهار فصل
دست ز کار رفته اهل توکل است
استادگی است صیقل آیینه آب را
روشنگر جمال معانی تأمل است
این خرده ای که کرده گره گل در آستین
صائب سپند شعله آواز بلبل است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر گل مل آر خیز که وقت گل و مل است
گل عاشق مل است که مل قصه گل است
اکنون چرای آهو در دشت سنبل است
بر شاخ ها ز بلبل پیوسته غلغل است
ای سروری که قول تو چون وحی منزل است
کارت چون معجزات رسولان مُرسَل است
عالی دو آیت است علا و بها بهم
در شان دین و دولت تو هر دو منزل است
هر روز بر دوام دهد آفتاب نور
[...]
در پیش من ز بهر طرب کوزهٔ مل است
و این هردو دست کردهٔ آهل در آمل است
گاهی حدیث من ز غزلهای قمری است
گاهی سماع من ز نواهای بلبل است
گاهی ز بوی باده، در این دست عنبر است
[...]
لفظ الهی از ره اطلاق مشکل است
اینجا دگر نه معنی لاهوت حاصل است
مشتاب ساربان که مرا پای در گل است
در گردنم ز حلقه زلفش سلاسل است
تعجیل میکنی تو و پایم نمیرود
بیرون شدن ز منزل اصحاب مشکل است
شیرینی وصال چو بیتلخی فراق
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.