گنجور

 
صائب تبریزی

برهان واصلان فنا آرمیدگی است

بر مرگ رفتگان جزع از نارسیدگی است

سیلاب از شتاب به صد رنگ می شود

بر یک قرار، آب گهر ز آرمیدگی است

آنجا که یار پرده براندازد از عذار

قانع شدن به باغ بهشت از ندیدگی است

دار فناست خامی منصور را دلیل

با شاخ، الفت ثمر از نارسیدگی است

شبنم ز چشم پاک بود محرم چمن

صائب عزیز این چمن از پاک دیدگی است

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
اسیر شهرستانی

جایی که دامگاه غزال رمیدگی است

صیاد چاره وحشت در خون تپیدگی است

احرام طوف کعبه دیدار بسته ایم

در بند زاد و راحله بودن ندیدگی است

یک دیده خواب راحت سیمابم آرزوست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه