چگونه درد خود از مردمان نهان دارم
که از شکستگی رنگ ترجمان دارم
نمانده است مرا در بساط جز آهی
هزار دشمن و یک تیر در کمان دارم
سراب را ز جگر تشنگان بادیه نیست
خجالتی که من از روی میهمان دارم
به مرگ قطع امید از خدنگ او نکنم
هنوز صبح امیدی ز استخوان دارم
گناهکار ندارد ز آیه رحمت
توقعی که من از خط دلستان دارم
سر نیاز مرا پایمال ناز مکن
که حق سجده بر آن خاک آستان دارم
اگر به دامن یوسف نمی رسد دستم
به این خوشم که سر راه کاروان دارم
درین بهار که دادم به دست عقل عنان
هزار سلسله دیوانگی زیان دارم
شکفتگی طلبم صائب از دل پر شور
ز شوره زار تمنای زعفران دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و درونی شاعر میپردازد. او از درد و شکستگی خود سخن میگوید و بیان میکند که چگونه باید این درد را از دیگران پنهان کند. در حالی که تنها یک آه در دل دارد، با هزار دشمن در جنگ است. شاعر به ناامیدی و آرزوهایش اشاره میکند و میگوید که هنوز امیدی در دلش وجود دارد. او به نیازش به عشق و رحمت اشاره کرده و از اینکه در دشواریها نباید پایمال شود، مینالد. همچنین بیان میکند که اگر نتواند به آرزویش برسد، باز هم از مسیر زندگی رضایت دارد. نهایتاً، او در پی زیبایی و شکفتگی در زندگی است، حتی اگر در دنیای پر از شوری زندگی کند.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم دردهای خود را از دیگران پنهان کنم، وقتی که نشانههای شکستگی و رنج در چهرهام نمایان است؟
هوش مصنوعی: در این وضعیت دیگر چیزی برای من باقی نمانده جز یک حس عمیق از اندوه و رنج. در عین حال، با وجود همه مشکلات، تنها یک فرصت برای مقابله با دشمنانم دارم.
هوش مصنوعی: سراب، که نشانهای از بیثمری و فریب است، از دل تشنگان بیابان میآید. اما من از روی میهمان، احساس شرم و خجالت میکنم.
هوش مصنوعی: هرگز از امید به معشوقم ناامید نخواهم شد، حتی اگر مرگ بر سر گردن من باشد. هنوز صبحی از امید را در وجودم احساس میکنم.
هوش مصنوعی: آدم گناهکار نباید از آیات رحمت انتظار داشته باشد، ولی من از دل محبوبم انتظارات زیادی دارم.
هوش مصنوعی: به من بیمحلی نکن و بر عظمت نیازم پا نگذار، چرا که من بر خاک پایگاه تو احترام و ارزش قائلم و باید بر آن سجده کنم.
هوش مصنوعی: اگر نتوانم به یوسف برسم، خوشحالم که در مسیر کاروان او هستم.
هوش مصنوعی: در این بهار، من کنترل هزار رشتهی دیوانگی را به عقل سپردم و از آن آسیب میبینم.
هوش مصنوعی: من از دل پرشور خود به دنبال شکوفایی و زیبایی هستم و از میان دشواریها و کمبودها، به دنبال دستیابی به خواستههای ارزشمندی همچون زعفران هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر چو قوس قزح جمله تن، دهان دارم
وگر چو چشمهٔ خورشید صد زبان دارم
وگر، چو جان سخنپیشه معانی بین
فراز کنگرهٔ عرش آشیان دارم
وگر، چو طوطی فردوس و طوبی فلکم
[...]
جهان فضل و کرم نجم دین که در خاطر
زعکس نظم تو صد باغ و بوستان دارم
جهانیانرا چون صبح روشنست ز من
که مهر خدمت تو در صمیم جان دارم
از آن چو شمع مرا بر سر آمدست زبان
[...]
ز داغ و درد تو بر جان و دل نشان دارم
خیال روی تو در چشم در فشان دارم
تو آب دیدهٔ پیدا بهل، که پوشیده
ز سوز مهر تو آتش در استخوان دارم
بپرس ز ابرو و مژگان خویش قصهٔ من
[...]
بهفته ئی که جدا گشته ام ز خدمت تو
مپرس کز غم تو حال بر چه سان دارم
منم که بر رخ چون شنبلید دور از تو
ز نرگس آب بقم روز و شب روان دارم
خوشم که جا به سر کوی دلستان دارم
ره ار به بزم ندارم بر آستان دارم
توکی زناز قدم می نهی زخانه برون
بهر زه رشک بر آن خاک آستان دارم
پس از وفات شود، شمع بر مزار مرا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.