گنجور

 
صائب تبریزی

صفای ساعدت نیلی شمارد دست موسی را

بناگوش تو سازد تازه ایمان تجلی را

به اندک نسبتی عاشق تسلی می شود، ور نه

به آهو نسبت دوری است چشم شوخ لیلی را

توجه بیشتر از عاشقان با بوالهوس دارد

کریمان دوستتر دارند مهمان طفیلی را

ندارد شکری در چاشنی گردون مینایی

به حرف و صوت می دارد نگه آیینه طوطی را

به چندین سوزن الماس، حیران است مژگانش

که از پای که بیرون آورد خار تمنی را

خمار آلوده ام، سود و زیان خود نمی دانم

به یک پیمانه سودا می کنم دنیی و عقبی را

ز درد و داغ فارغ نیست یک ساعت دل عاشق

همیشه دست و لب گرم است مهمان تجلی را

بحمدالله نمردیم آنقدر کز گردش دوران

قدح در دست و مینا در بغل دیدیم تقوی را!

طریق عقل را بر عشق رجحان می دهد زاهد

عصایی بهتر از صد شمع کافوری است اعمی را

گر از عشق حقیقی هست دردی در سرت مجنون

به چشم آهوان مشکن خمار چشم لیلی را

در آن کشور که گردد گوهر افشان خامه صائب

رگ ابر بهاران طی کند طومار دعوی را

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۴۳۳ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
عطار

ز زلفت زنده می‌دارد صبا انفاس عیسی را

ز رویت می‌کند روشن خیالت چشم موسی را

سحرگه عزم بستان کن صبوحی در گلستان کن

به بلبل می‌برد از گل صبا صد گونه بشری را

کسی با شوق روحانی نخواهد ذوق جسمانی

[...]

مولانا

بیا ای موسیی کز کف عصا سازی تو افعی را

به فرعونان خود بنما کرامت‌های موسی را

به یکدم ای بهار جان، کنی سرسبز عالم را

ببخشی میوهٔ معنی درخت خشک دعوی را

بده هر میوه را بویی، روان کن هر طرف جویی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سیف فرغانی

زهی با صورت خوبت تعلق اهل معنی را

ز نقش روی تو زینت نگارستان دنیی را

درین ویرانه قالب ندارد جانم آرامی

که دل بردی بدان صورت سراسر اهل معنی را

مرا روی تو محبوبست همچون مال قارون را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سیف فرغانی
سلمان ساوجی

اگر حُسن تو بگشاید، نقاب از چهره دعوی را

به گِل رضوان بر انداید، درِ فردوس اعلی را

وگر سروِ سر افرازت، ز جنّت، سایه بردارد

دگر برگ سر افرازی، نباشد شاخ طوبی را

بهار عالم حُسنت، جهان را تازه می‌دارد

[...]

نسیمی

بهشت و حور، بی وصلت، حرام است اهل معنی را

کزان وصل تو مقصود است مشتاق تجلی را

قیامت گر بیندازی ز قامت سایه طوبی

به زیر سایه بنشانند اهل روضه، طوبی را

جمالت گرنه در جنت نماید جلوه ای هر دم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه