سر شوریده ز تسلیم به سامان گردد
دل پریشان نشود دیده چو حیران گردد
از پریشانی دل خانه تن زندان است
غنچه شو تا نفس تنگ گلستان گردد
از گشایش نبود بهره تهی مغزان را
پسته پوچ محال است که خندان گردد
چه کشی تیغ به رخساره گلرنگ، که خط
کافری نیست که از تیغ مسلمان گردد
قمری از سرو به زنهار برآرد انگشت
در ریاضی که نهال تو خرامان گردد
در کف آه بود بست و گشاد دل من
ابر از باد شود جمع و پریشان گردد
نرسد شهر به داد دل مجروح، مرا
خوش نمک زخم من از شور بیابان گردد
دل تسلی شود از دست نوازش صائب
بحر ساکن اگر از پنجه مرجان گردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق انسانی است که با تسلیم به وضعیت موجود، دلش آسوده میشود. در آن، دل پریشان به زندانی شبیه میشود و شاعر از غنچه شدن و رهایی از این پریشانی سخن میگوید. او میگوید که اگر ذهنها به گشایش نرسند، نمیتوانند از لذت زندگی بهرهمند شوند و همچنان در سختی به سر خواهند برد. شاعر همچنین بیان میکند که زخم دلش با نوازش دیگران تسکین مییابد و بدون عشق و محبت، زندگی بیمعنا و پر از درد است. به طور کلی اشعار به تلاطمهای درونی انسان و نیاز به آرامش و رضایت اشاره دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که سر به تسلیم و آرامش بدهی، دل آشفتهات به نظم میآید و چشمانت که در حیرت و سردرگمی بودند، دیگر پریشان نخواهند بود.
هوش مصنوعی: وقتی دل در آشفتگی و نگرانی باشد، بدن مانند زندانی خواهد بود. پس به خودت رسیدگی کن و آرامش پیدا کن تا زندگیات به باغ و گلستانی شاداب تبدیل شود.
هوش مصنوعی: افراد نادان از فرصتی که به دست میآورند بهرهای نمیبرند و مانند پستهای پوچ هرگز نمیتوانند شاد و خندان باشند.
هوش مصنوعی: چه درد و رنجی میکشی وقتی که شمشیری بر صورت زیبا و جذاب تو فرود میآید؟ چون هیچ نشانی از کفر و بیدینی وجود ندارد که بتواند تو را مسلمان کند.
هوش مصنوعی: قمری از درخت سرو به آرامی بالا میرود، در حالی که از شدت خوشحالی و شگفتی، انگشت خود را به نشانه علامتگذاری در محاسباتش بالا میبرد تا نشان دهد که درخت تو چگونه به زیبایی و نرمی در حال حرکت است.
هوش مصنوعی: دل من همانند ابری است که وقتی باد میوزد، میتواند هم جمع و منظم شود و هم پراکنده و آشفته. احساسات من به راحتی تحت تأثیر حوادث قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر بیان میکند که به شهر و کمک از دیگران دسترسی ندارد و از درد و رنج خود رنج میبرد. اما در عین حال، این زخم و درد او به خودی خود، شیرینی خاصی دارد و از ناامیدی در دل بیابان سرشار از شور و شوق میشود.
هوش مصنوعی: دل آرامش مییابد از نوازشهای لطیف دریا، اگر آب آرامش بگیرد و به مانند پنجهی مرجان زیبایی پیدا کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جز به چشم عظمت هر که درو در نگرد
مژه در دیدهٔ او خار مغیلان گردد
گر نسیم کرمش بر در دوزخ به جهد
هاویه خوبتر از روضهٔ رضوان گردد
هنرش هست فراوان گهرش هست نکو
[...]
وقت آنست که گلبن تر و خندان گردد
گریه ابر همه زیور بستان گردد
شکل اوراق بر اشجار چو خنجر باشد
صورت غنچه سیراب چو پیکان گردد
قطره ای کابر درافشان به بحار افشاند
[...]
نوح را دیده من زورق طوفان گردد
خضر بر چشم ترم چشمه حیوان گردد
سرخ رویم ز وفا بر سر کویی کانجا
آرزو آید و در خون شهیدان گردد
غم بده لیک نه چندان که چو در دل باشی
[...]
در واکرده، در بسته ز دربان گردد
دولت از خانه در بسته گریزان گردد
آه مظلوم اثر در دل ظالم نکند
در سیه خانه کجا دود نمایان گردد؟
زان به صحرا ننهم روی که مجنون مرا
[...]
تا کی از عکس تو آیینه گلستان گردد
سوی عاشق نظری تا همه تن جان گردد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.