عارفان را نکهت سیب ذقن جان میدهد
طفل مشرب جان برای نارپستان میدهد
با سبکروحان به نقد دل گرانی چون کنم؟
شمع در راه نسیم صبحدم جان میدهد
سر به دنبال جنون عشق نه، کاین باد دست
وسعت خاطر بیابان در بیابان میدهد
دل ز فکر پوچ خواهد باخت خود را چون حباب
کشتی ما را سبکباری به طوفان میدهد
پیش دریا آبروی خود چرا ریزد سد؟
قطرهای دارد گدایی، ابر نیسان میدهد
سهل باشد بند کردن ناخنی بر بیستون
پیش برق تیشه من کوه میدان میدهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این مصراعها به مضامین عارفانه و عاشقانه اشاره دارند. شاعر دربارهٔ نکهت و جذابیت عشق و روحانیت صحبت میکند و به ارتباط عمیق روح با عشق میپردازد. او به زندگی و چالشهای آن نگاهی کنایهآمیز دارد و میگوید که گاهی باید از دنیای مادی و فکرهای بیهوده دست کشید. همچنین، قدرت عشق و جنون آن را در مقایسه با موانع و مشکلات زندگی نشان میدهد. در نهایت، شاعر به عظمت و تواناییهای عشق اشاره کرده و آن را برابر با سختیهای زندگی نظیر طوفان و کوه میداند.
هوش مصنوعی: عارفان به دلیل زیبایی و طراوت خاصی که در عشق و عرفان وجود دارد، از عمق این احساسات جان تازهای میگیرند. همچنین، روحهای پاک و حقیقی با شیوایی و روشنی خاصی که دارند، برای عشق و زیبایی انگیزهای تازه میآفرینند.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم با روحیهای آرام و سبکبال، بر دل سنگین و غمگینم غلبه کنم؟ گویی شمعی که در برابر نسیم صبحگاهی قرار دارد، در حال جان دادن است.
هوش مصنوعی: به دنبال عشق نباش، زیرا این باد آزاد و وسیع، وسعت دل را در دشت بی انتها میافزاید.
هوش مصنوعی: دل وقتی به فکرهای بیمعنا و بیارزش مشغول شود، به نوعی خود را باخت خواهد داد. مانند حبابی که درون کشتی وجود دارد، این فکرهای پوچ باعث میشود که ما در برابر طوفان احساس سبکی کنیم و با مشکلات به راحتی مواجه شویم.
هوش مصنوعی: چرا سد باید آبروی خود را در برابر دریا از دست بدهد؟ یک قطره آب گدایی میکند و ابر در فصل بهار باران میبارد.
هوش مصنوعی: بند کردن یک ناخن بر سنگ بیستون کار آسانی است ولی در مقابل ضربه تیشه من، کوه میدان را پس میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرکه به روی لعل شیرین تو فرمان میدهد
جان شیرین از بن سی و دو دندان میدهد
چشم بدمستت به زخم تیغ حاصل میکند
هر قراری کان سر زلف پریشان میدهد
شحنهٔ بازار عشقت بیمحابا هر زمان
[...]
بر گل سیراب سنبل را چو جولان میدهد
بلبل طبع مرا یاد از گلستان میدهد
چون نبات از شکر میگونش سر بر میزند
خضر پنداری نشان از آبحیوان میدهد
مشک بر کافور میبیزد صبا از زلف او
[...]
لعل جانبخشت، که یاد از آب حیوان میدهد
زنده را جان میستاند، مرده را جان میدهد
دور بادا چشم بد، کامروز در میدان حسن
شهسوار من سمند ناز جولان میدهد
یارب! اندر ساغر دوران شراب وصل نیست
[...]
گلشن کشمیر خارش گل به دامان میدهد
سایه در خاک چمنها بوی ریحان میدهد
زاهدان خشک را نبود هوایش سازگار
زهد و تقوی را هوای تر به طوفان میدهد
بخت بد سرمایه ما رایگان از دست داد
[...]
عاشق از شوق نگاه واپسین جان می دهد
چشم و دل را حسرت جاوید تاوان می دهد
اشک دریا دل کجا و ساحل دامان کجا
گریه ایم عرض تجمل در بیابان می دهد
اضطراب دل نشان جلوه مژگان کیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.