گنجور

 
اسیر شهرستانی

کسی که داغ جنونش طراز سر باشد

به هر کجا که رود نور در نظر باشد

ز خاکساری آن مرغ گل کند پرواز

که سایه قفسش نقش بال و پر باشد

به جان رشک خدایا که قاصد ما را

جواب نامه فراموشی خبر باشد

خبر ز یار گرفتن کجا اسیر کجا

همین بس است که از خویش بیخبر باشد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode