آماده است از دل پر خون شراب ما
در آتش است از جگر خود کباب ما
هر چند زیر تیغ حوادث نشسته ایم
چون جوهر آرمیده بود پیچ و تاب ما
ما از خیال یار پریخانه گشته ایم
یوسف خجل شود چو درآید به خواب ما
شرمی که ما ازان گل رخسار دیده ایم
مشکل که بی نقاب درآید به خواب ما
در پرده چشم شوخ همان جلوه می کند
موج خطر چه کار کند با حباب ما؟
شبنم به آفتاب قیامت چه می کند؟
زنهار رو متاب ز چشم پر آب ما
رقص سپند از دل آتش برد غبار
غافل مباش از دل پر اضطراب ما
خامی شفیع اگر نشود کار مشکل است
خونها که کرد در دل آتش کباب ما
از روی تازه، عذر لب خشک خواستیم
نومید برنگشت کسی از سراب ما
ما را نظر به حسن گلوسوز گردن است
هست این بیاض از دو جهان انتخاب ما
از خشت خم هزار در فیض می گشود
روزی که بود در گرو می کتاب ما
ما را نگاه گرم بر آتش نشانده است
دل می برد چو موی میان پیچ و تاب ما
از آبگینه پشت به دیوار داده است
سیماب از مشاهده اضطراب ما
از شوق آتش تو سرانجام داده است
چندین کمند از رگ خامی کباب ما
دارد ز خوابهای پریشان ما خبر
از سرکشی اگر چه نیاید به خواب ما
صائب هزار حیف که چون در شاهوار
لب تر نکرد سوخته جانی ز آب ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و دردهای درونی شاعر اشاره دارد. او از عشق و آرزوهایی سخن میگوید که مانند شراب تلخ در دلش باقی مانده و به کبابی در آتش دلش تبدیل شده است. شاعر به سختیها و مشکلاتی که در زندگی تجربه کرده اشاره میکند، اما همچنان امیدی به دیدار معشوق دارد. زیبایی و لطافت چهره محبوب، او را به حیرت و شگفتی میاندازد، و به نوعی سکوت و خلوت در عشق را توصیف میکند. همچنین به واکنشهای عاطفی و ناراحتیهایی که در دلش میگذرد پرداخته و به نوعی از فرار و عدم بازگشت به گذشته یاد میکند. در نهایت، شاعر حسرت و افسوس خود را از عدم برآورده شدن آرزوها و عشقش بیان میکند.
هوش مصنوعی: دل ما پر از عواطف و درد است، مانند شرابی که آماده شده است. جگر ما نیز در آتش عشق میسوزد و از آن، کبابی شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: اگرچه در شرایط دشوار و خطرناک قرار داریم، اما مانند مواد با کیفیتی که در آرامش خود را نشان میدهند، ما نیز با وجود مشکلات، به شکلی خاص و با استقامت زندگی میکنیم.
هوش مصنوعی: ما در خیال محبوبمان مانند پریها سرشار از زیبایی شدهایم، به طوری که وقتی یوسف وارد خواب ما میشود، شرمنده میشود.
هوش مصنوعی: شرمی که ما از آن گل رخسار دیدهایم، به راحتی نمیتواند بدون نقاب در خواب ما ظاهر شود.
هوش مصنوعی: در نگاه زیبا و بازیگوش او، همانطور که زیباییاش مشهود است، خطر برای ما مانند حبابی است که نمیشود با آن کاری کرد.
هوش مصنوعی: شبنم در برابر آفتاب قیامت چه تاثیری خواهد داشت؟ لطفاً به ما ننگر، زیرا چشمانمان پر از اشک و اندوه است.
هوش مصنوعی: رقص شعلههای آتش غبار را از بین میبرد، پس بیتوجهی به دل پر از نگرانی ما نکن.
هوش مصنوعی: اگر کمک و دستگیری از نادانی ممکن نشود، مشکل حل نخواهد شد. خونهای دل که به خاطر درد و رنج ما به آتش کشیده شده، نشاندهنده عمیقترین زخمها و مشکلاتی است که با آن روبهرو هستیم.
هوش مصنوعی: ما به امیدی از روی چهرهای تازه درخواست عذر خواهی کردیم، اما هیچ کس از دروغین ظاهر سراب ما بازنگشت.
هوش مصنوعی: ما به زیبایی و جذابیت خاصی توجه داریم و این بیاض (سفیدی) به انتخاب ما از بین دو جهان تعلق دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به داستانی اشاره دارد که در آن، روزی خاص و ویژه وجود داشت که باعث شد به واسطه آن، دانش و معارف ما به صورت گستردهای منتشر و در دسترس قرار گیرد. این روز به نوعی نشانهای از شکوفایی و افزایش آگاهی و علم در جامعه به شمار میرود.
هوش مصنوعی: نگاه محبتآمیز ما مانند آتش افروزی است که قلبها را مشتاق کرده و دلهای ما را میرباید، مانند مویی که در میان پیچ و تابهایش میچرخد و میلرزاند.
هوش مصنوعی: در اثر دیدن نگرانی و اضطراب ما، نقرهای که درون شیشه قرار دارد، خود را به دیوار تکیه داده است.
هوش مصنوعی: به خاطر شوق وجود تو، چندین بار کامیابی و امید ما با درد و رنج از بین رفته است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که حتی اگر ما در خوابهای خود سرکشی و آشفتگی داشته باشیم، دیگران از این وضعیت ما باخبر هستند، هرچند که خود ما آن را تجربه نمیکنیم. به عبارت دیگر، دیگران از حال ما آگاهند، در حالی که خودمان در دنیای خواب و خیال به سر میبریم.
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر افسوس میخورد که اگر در کنار زیباییهای عشق و دلدادگی لب به سخن نمیآورد، از شدت غم و درد جانش به آتش کشیده شده است. این احساس درونی او نشاندهنده ناامیدی و حسرت است، چرا که در دل او آبی از عشق وجود دارد که به دلش جانی تازه میبخشد، اما از بیان آن ناتوان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شد بی صفا ز خاک سیه کاسه آب ما
آخر به رنگ ظرف برآمد شراب ما
از اشک تلخ ما کف خاکی نگشت سبز
نگرفت دست هیچ سبویی شراب ما
ما با خیال روی تو در خواب رفته ایم
[...]
تا کی بود ز راه خطا، پیچ و تاب ما
یارب کجاست هادی راه صواب ما
آتش زدیم و چون پر پروانه سوختیم
حرف خطا، به آب نرفت از کتاب ما
عالم ز کفر همچو دل شب سیاه شد
[...]
فهمیده چشم شوخ تو حال خراب ما
غوغای ناز تا چه کند با حجاب ما
از عشق خاکسار به جایی رسیده ایم
ماییم آسمان و دل است آفتاب ما
افسانه هرزه دردسر خویش می دهد
[...]
ای محو رنگ و روی تو جان خراب ما
پروانه چراغ تو مرغ کباب ما
از سنگ سرمه زیر سر ماست بالشی
ای شوخ چشم آمده یی تا به خواب ما
موی سفید پخته کند حرص خام را
[...]
پرکرده جرو لایتجزاکتاب ما
در انتظار نقطه کم است انتخاب ما
هردم زدن به وهم دگر غوطه میزنیم
توفان ندارد افت موج سراب ما
گردی دگر بلند نمیگردد از نفس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.