صبح است ساقیا می چون آفتاب گیر
عیش رمیده را به کمند شراب گیر
بردار پنبه از سر مینای می به لب
مهر از دهان شیشه به یاقوت ناب گیر
فیض صبوح یا به رکاب است، زینهار
دستی برآر و این سفری را رکاب گیر
دستار صبح را به می ناب کن گرو
تسبیح را ز دست بیفکن شراب گیر
هنگام ناله سحری فوت می شود
سوز دلی به وام ز اشک کباب گیر
در دیده ستاره فشان است نور فیض
چندان که ممکن است ازین گل گلاب گیر
دل می شود سیاه ز فانوس بی چراغ
در روز ابر باده چون آفتاب گیر
با سینه کباب ز تردامنی مترس
دامان تر به دود دل این کباب گیر
زان پیشتر که حشر به دیوان کشد ترا
کنجی نشین و از نفس خود حساب گیر
دست هوس بشوی ز تعمیر این جهان
در خانه ای که دل ننشیند خراب گیر
در پرده سیاهی فقرست آب خضر
از راه صدق دامن موج سراب گیر
صائب برو ز عالم صورت به گوشه ای
از روی شاهدان معانی نقاب گیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاها قیاس بخت خود از آفتاب گیر
عالم به تیغ دولت و رای صوابگیر
کاوس وار تاختنی کن سوی ختن
صد گنج چون خزانهٔ افراسیاب گیر
آباد کردهای همه عالم به عدل خویش
[...]
امروز کار و بار جهان را خراب گیر
فردا که شنبه است شگون از شراب گیر
دریاب سرخوشان چمن را بر هر صبوح
شبنم به روی بستر نرگس به خواب گیر
از سرو سرفراخته صوت حزین شنو
[...]
صبح است ساقیا می چون آفتاب گیر
عیش رمیده را به کمند شراب گیر
زاهد بنای سست ورع را خراب گیر
بگذار سبحه از کف و جام شراب گیر
از باده گرم ساز نفس را و بعد ازان
دریوزه کن چو لاله و آتش ز آب گیر
جز آنچه داده اند به هرکس، ازو مخواه
[...]
بحر وجود محشر موج و حباب گیر
قطع نظر ز دل کن و عالم خراب گیر
از تشنگی گداخته دلها نظاره کن
عطر گلاب چاره ز موج سراب گیر
از ضعف دل بمیر و مکش منت کسی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.