گنجور

 
صائب تبریزی

صبح است ساقیا می چون آفتاب گیر

عیش رمیده را به کمند شراب گیر

بردار پنبه از سر مینای می به لب

مهر از دهان شیشه به یاقوت ناب گیر

فیض صبوح یا به رکاب است، زینهار

دستی برآر و این سفری را رکاب گیر

دستار صبح را به می ناب کن گرو

تسبیح را ز دست بیفکن شراب گیر

هنگام ناله سحری فوت می شود

سوز دلی به وام ز اشک کباب گیر

در دیده ستاره فشان است نور فیض

چندان که ممکن است ازین گل گلاب گیر

دل می شود سیاه ز فانوس بی چراغ

در روز ابر باده چون آفتاب گیر

با سینه کباب ز تردامنی مترس

دامان تر به دود دل این کباب گیر

زان پیشتر که حشر به دیوان کشد ترا

کنجی نشین و از نفس خود حساب گیر

دست هوس بشوی ز تعمیر این جهان

در خانه ای که دل ننشیند خراب گیر

در پرده سیاهی فقرست آب خضر

از راه صدق دامن موج سراب گیر

صائب برو ز عالم صورت به گوشه ای

از روی شاهدان معانی نقاب گیر

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیر معزی

شاها قیاس بخت خود از آفتاب گیر

عالم به تیغ دولت و رای صواب‌گیر

کاوس وار تاختنی کن سوی ختن

صد گنج چون خزانهٔ افراسیاب گیر

آباد کرده‌ای همه عالم به عدل خویش

[...]

نظیری نیشابوری

امروز کار و بار جهان را خراب گیر

فردا که شنبه است شگون از شراب گیر

دریاب سرخوشان چمن را بر هر صبوح

شبنم به روی بستر نرگس به خواب گیر

از سرو سرفراخته صوت حزین شنو

[...]

صائب تبریزی

صبح است ساقیا می چون آفتاب گیر

عیش رمیده را به کمند شراب گیر

سلیم تهرانی

زاهد بنای سست ورع را خراب گیر

بگذار سبحه از کف و جام شراب گیر

از باده گرم ساز نفس را و بعد ازان

دریوزه کن چو لاله و آتش ز آب گیر

جز آنچه داده اند به هرکس، ازو مخواه

[...]

اسیر شهرستانی

بحر وجود محشر موج و حباب گیر

قطع نظر ز دل کن و عالم خراب گیر

از تشنگی گداخته دلها نظاره کن

عطر گلاب چاره ز موج سراب گیر

از ضعف دل بمیر و مکش منت کسی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه