گنجور

 
صائب تبریزی

آه از زنگ کدورت پاک سازد سینه را

می شود روشن ز خاکستر سواد آیینه را

گر می روشن کند از مشرق مینا طلوع

صبح شنبه می توان کردن شب آدینه را

می توان در سینه روشن ضمیران روی دید

آب می سازد فروغ این گهر گنجینه را

زندگانی با فشار قبر کردن مشکل است

پاک کن از صفحه خاطر غبار کینه را

دیده آیینه را جوهر بود موی زیاد

پاک کن چون صوفیان از علم رسمی سینه را

با بصیرت، چشم ظاهربین نمی آید به کار

روزنی حاجت نباشد خانه آیینه را

چون زره زیر قبا، پوشیده از مردم کنند

موشکافان طریقت خرقه پشمینه را

خرقه پوشی، بر دو عالم آستین افشاندن است

چون گدایان رقعه حاجت مکن هر پینه را

در غم فردا سرآمد شادی امروز ما

یاد شنبه تلخ بر طفلان کند آدینه را

نیست صائب علم رسمی سینه صافان را به کار

می کند مغشوش، جوهر صفحه آیینه را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۲۳۱ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
امیرخسرو دهلوی

گر چه از ما واگسستی صحبت دیرینه را

جا مده باری تو در دل دوستان دینه را

خورد عاشق چیست پیکانهای زهرآلود هجر

وصل چون یار تو باشد بازجو لوزینه را

بسکه خوشدل با غمم شبهای درد خویش را

[...]

اهلی شیرازی

ای به خاطر صد غبار از رشک تو آیینه را

کرده چاک از دست تو ماه منور سینه را

با تن چون برگ گل پشمینه‌پوشی کرده‌ای

زان بنوت نافه پوشد خرقه پشمینه را

از میان انبیاء مهر نبوت زان تست

[...]

وحشی بافقی

ساکن گلخن شدم تا صاف کردم سینه را

دادم از خاکستر گلخن صفا آیینه را

پیش رندان حق شناسی در لباسی دیگر است

پر به ما منمای زاهد خرقهٔ پشمینه را

گنج صبری بیش ازین در دل به قدر خویش بود

[...]

صائب تبریزی

صاف کن ای سنگدل با دردمندان سینه را

می کند دربسته آهی خانه آیینه را

درد و داغ عشق را در دل نهفتن مشکل است

این سپند شوخ، مجمر می کند گنجینه را

عمر باقی مانده را نتوان به غفلت صرف کرد

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
واعظ قزوینی

دوست می سازد تواضع دشمن دیرینه را

خاکساری میکند جاروب گرد کینه را

نشکنی تا خویش را، از دوست کی یابی نشان؟

هست پیچیدن کلید قفل این گنجینه را

تا بروی ما بگوید حرف مردن مو به مو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه