گنجور

 
صائب تبریزی

خشم را روشندلان در حِلم پنهان کرده‌اند

آتش سوزنده را بر خود گلستان کرده‌اند

چشم خود جمعی که از رخسار نیکو بسته‌اند

پیش یوسف در بغل آیینه پنهان کرده‌اند

چون صدف آنان کز انجام قناعت آگهند

صلح از دریا به آب چشم نیسان کرده‌اند

عشقبازان از صفای دیده‌های پاک‌بین

خانهٔ آیینه را بر حسن زندان کرده‌اند

پنجه خونخواهی مرغان ناحق کشته است

آنچه نامش بهله این نازک میانان کرده‌اند

رخنه در ملک وجود از شوق سربازی کنند

گر لبی صاحبدلان چون پسته خندان کرده‌اند

درد و داغ عشق در زنجیر دارد روح را

شور مجنون را نظر بند این غزالان کرده‌اند

کاسه دریوزه شد ناف غزالان ختن

زلف مشکین که را یارب پریشان کرده‌اند؟

می‌پرستان فارغند از جستجوی آب خضر

صلح با آب خمار از آب حیوان کرده‌اند

تا رساند از صدف خود را به تاج خسروی

گوهر شهوار را زان روی غلتان کرده‌اند

گوهر شهوار گردیده است صائب قطره‌اش

هرکه را در عالم ایجاد حیران کرده‌اند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
همام تبریزی

ماه‌رویان زلف مشکین را پریشان کرده‌اند

عاشقان دنیی و دین در کار ایشان کرده‌اند

نور صبح از پرده شب آشکارا می‌شود

گر چه عارض را به زیر زلف پنهان کرده‌اند

شاهدان در شهر عرض صورت خود داده‌اند

[...]

سلمان ساوجی

حاجیان روی صفا در کعبه جان کرده‌اند

عاشقان عزم طواف کوی جانان کرده‌اند

نفس کافر کیش را در راه او روحی فداه

هر نفس چون کیش اسماعیل قربان کرده‌اند

می‌دمد بوی وفا زین صبح خیزان چون صبا

[...]

ناصر بخارایی

سرو باغ ملک را در خاک پنهان کرده‌اند

گوهر سیراب را با خاک یکسان کرده‌اند

اسیر شهرستانی

پاک بینان الفتی با داغ پنهان کرده اند

جای گل چون شعله آتش در گریبان کرده اند

فیضها دارد شب ناکامی ما در کمین

هر طرف صبحی در این ویرانه پنهان کرده اند

از نسیم صبح آب خنده گل می چکد

[...]

ملک‌الشعرا بهار

حق‌پرستان سلف‌، کاری نمایان کرده‌اند

معبدی بر کوهسار از سنگ بنیان کرده‌اند

بیست پله برنهاده پیش ایوانی ز سنگ

زیرش انباری برای آب باران کرده‌اند

پله‌ای دیگر نهادستند از سوی دگر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه