خشم را روشندلان در حِلم پنهان کردهاند
آتش سوزنده را بر خود گلستان کردهاند
چشم خود جمعی که از رخسار نیکو بستهاند
پیش یوسف در بغل آیینه پنهان کردهاند
چون صدف آنان کز انجام قناعت آگهند
صلح از دریا به آب چشم نیسان کردهاند
عشقبازان از صفای دیدههای پاکبین
خانهٔ آیینه را بر حسن زندان کردهاند
پنجه خونخواهی مرغان ناحق کشته است
آنچه نامش بهله این نازک میانان کردهاند
رخنه در ملک وجود از شوق سربازی کنند
گر لبی صاحبدلان چون پسته خندان کردهاند
درد و داغ عشق در زنجیر دارد روح را
شور مجنون را نظر بند این غزالان کردهاند
کاسه دریوزه شد ناف غزالان ختن
زلف مشکین که را یارب پریشان کردهاند؟
میپرستان فارغند از جستجوی آب خضر
صلح با آب خمار از آب حیوان کردهاند
تا رساند از صدف خود را به تاج خسروی
گوهر شهوار را زان روی غلتان کردهاند
گوهر شهوار گردیده است صائب قطرهاش
هرکه را در عالم ایجاد حیران کردهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر این است که روشندلان، خشم خود را با حلم و صلح در درون پنهان کردهاند و بر آتش سوزان خود، باغی دلنشین بنا کردهاند. چشمان جمعی که زیبایی آنان را در آینهی وجود خود پنهان کردهاند، نزد یوسف (نماد زیبایی) در کمالخواهی آرامش یافتهاند. آنان همچون صدفهایی هستند که از نعمت قناعت آگاهاند و صلح را در دل خود دارند.
عشاق با پاکی و صفای دل خود، زیبایی را در وضعیت زندانی میبینند، در حالی که دیگران با انتقامجویی، خشم خود را نشان میدهند و این پرندگان ناحق را قربانی میکنند. عشق، درد و رنجی عمیق به روح میدهد و معیار سنگینی بر دوش آنها میگذارد. میپرستان بیخیال از جستجوی محبت، به آب خمار راضی شدهاند و به دنبال آب حیات نیستند.
شاعر در نهایت به این نکته اشاره میکند که برای رسیدن به عظمت و شکوهی که با تلاشی درونی به دست میآید، باید از طریق خودیابی و غلبه بر چالشها پیش رفت. گوهر شهوار، کنایهای از قابلیتها و آرزوهاست که در تغییر و تحولات زندگی نمایان میشود. هر کسی در این دنیا با چالشها و حیرتهای خود مواجه است.
هوش مصنوعی: افراد باهوش و فرهیخته، خشم و غضب خود را در صبر و بردباری مخفی کردهاند و با این کار، آتش سوزنده را به یک باغ زیبا تبدیل کردهاند.
هوش مصنوعی: چشمهای افرادی که به چهره زیبا نگاه میکنند، به مانند آینهای هستند که در کنار یوسف، حقیقت را پنهان کردهاند.
هوش مصنوعی: چون صدفها که از نتیجه رضایت آگاهند، صلحی را از دریا به وجود آورده و به دلایل خودشان به گریه افتادهاند.
هوش مصنوعی: عاشقان به خاطر وضوح و زیبایی نگاههای پاک و بیآلایش خود، فضای خانهای که آینه دارد را به زیبایی و جلوهای دلفریب آراستهاند.
هوش مصنوعی: مرغان به خاطر انتقام از کسانی که ناحق کشته شدهاند، بر روی آنچه که به نام بهله شناخته میشود، پنجه میکشند و این افراد ظریف و نازک را تحت فشار قرار دادهاند.
هوش مصنوعی: آدمها از شوق خدمت و همراهی در عرصه زندگی، آمادهاند به هرگونه جستجو و تلاش بپردازند، به شرطی که دلهایی مثل دل صاحبدلان، شاداب و خندان باشد.
هوش مصنوعی: عشق درد و حسرت زیادی به روح انسان میزند و باعث شده که حالت شیدایی او به زنجیر کشیده شود؛ همچنین زیبایی و جذابیت عشق او را همچون غزالانی در بند کرده است.
هوش مصنوعی: درخت گردو به قدری زیبا و خوش رنگ شده که مانند ظرفی از آن به نظر میرسد. خواستههای عاشقان و زیباییهای آن از وجود زلفهای مشکین غزالان ختن سرچشمه گرفتهاند، اما ای کاش کسی میدانست که چه کسی این زیبایی را به این حالت درآورده است.
هوش مصنوعی: عاشقان حقمحور از جستجوی کمال و سعادتی که نمادش آب خضر است، دست برداشتهاند و به جای آن، به آرامش و مستی حاصل از آب خمار و زندگی عادی بسنده کردهاند. آنها به نوعی به زندگی ساده و حال خوش راضی شدهاند و دیگر در پی جستجوی معجزهها نیستند.
هوش مصنوعی: گوهر شهوار، که نماد زیبایی و ارزش است، از درون صدفی به تاج سلطنت رسیده و به همین دلیل به شکل غلتان و درخشان خود را نمایان کرده است.
هوش مصنوعی: صائب به نوعی از زیبایی و شگفتی اشاره دارد که مانند مروارید گرانبها به نظر میرسد و هر کسی را در این جهان به حیرت و شگفتی واداشته است. قطرهای از این زیبایی میتواند باعث حیرت و شگفتی همة انسانها شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماهرویان زلف مشکین را پریشان کردهاند
عاشقان دنیی و دین در کار ایشان کردهاند
نور صبح از پرده شب آشکارا میشود
گر چه عارض را به زیر زلف پنهان کردهاند
شاهدان در شهر عرض صورت خود دادهاند
[...]
حاجیان روی صفا در کعبه جان کردهاند
عاشقان عزم طواف کوی جانان کردهاند
نفس کافر کیش را در راه او روحی فداه
هر نفس چون کیش اسماعیل قربان کردهاند
میدمد بوی وفا زین صبح خیزان چون صبا
[...]
سرو باغ ملک را در خاک پنهان کردهاند
گوهر سیراب را با خاک یکسان کردهاند
پاک بینان الفتی با داغ پنهان کرده اند
جای گل چون شعله آتش در گریبان کرده اند
فیضها دارد شب ناکامی ما در کمین
هر طرف صبحی در این ویرانه پنهان کرده اند
از نسیم صبح آب خنده گل می چکد
[...]
حقپرستان سلف، کاری نمایان کردهاند
معبدی بر کوهسار از سنگ بنیان کردهاند
بیست پله برنهاده پیش ایوانی ز سنگ
زیرش انباری برای آب باران کردهاند
پلهای دیگر نهادستند از سوی دگر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.