گنجور

 
صائب تبریزی

به دیده آب اگر از آفتاب می‌گردد

دل از نظاره روی تو آب می‌گردد

ز خیره چشمی من آفتاب می‌لرزید

کنون ز ذره به چشم من آب می‌گردد

عرق نکردن رویش ز بی‌حجابی نیست

ستاره محو درین آفتاب می‌گردد

حجاب عاشق و معشوق پرده هستی است

کتان چو ریخت ز هم ماهتاب می‌گردد

رخش ز باده گلرنگ چون برافروزد

به چشم حلقه آن زلف آب می‌گردد

ز خامی آن که در اینجا به داغ عشق نسوخت

در آفتاب قیامت کباب می‌گردد

سری که نیست ز هوش و خرد گران صائب

سبک ز کسب هوا چون حباب می‌گردد

 
 
 
خواجوی کرمانی

ز جام عشق تو عقلم خراب می گردد

ز تاب مهر تو جانم کباب می گردد

مرا دلیست که دائم بیاد لعل لبت

بگرد ساقی و جام شراب می گردد

هلاک خود بدعا خواستم ولی چکنم

[...]

صائب تبریزی

ز چهره تو نظرها پرآب می‌گردد

ز آتش تو جگرها کباب می‌گردد

اگر به لب ز سر شیشه پنبه برداری

ز یک پیاله دو عالم خراب می‌گردد

ز دیده تو شود خیره، چشم گستاخی

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
اسیر شهرستانی

ز تاب روی تو اشکم گلاب می‌گردد

نظاره‌ام عرق آفتاب می‌گردد

گلی در دیده دارم کز نگاهی آب می‌گردد

دلی در سینه دارم کز غمی خوناب می‌گردد

نمی‌دانم دلش سنگ است یا موم اینقدر دانم

[...]

بیدل دهلوی

نگه ز روی تو تا کامیاب می‌گردد

تحیر آینهٔ آفتاب می‌گردد

زگرمجوشی لعلت به‌کسوت تبخال

حباب بر لب ساغرکباب می‌گردد

چه نشئه بود ندانم به ساغر طلبت

[...]

سحاب اصفهانی

چو زلف بر مه رویش نقاب می‌گردد

نهان به زیر سحاب آفتاب می‌گردد

چنان ز شرم تو هر روز خوی فشاند مهر

که شام غرقهٔ دریای آب می‌گردد

دلم به کوی تو دایم به جستجوی وفاست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه