گنجور

 
اسیر شهرستانی

ز تاب اینکه به رویت نقاب نزدیک است

به دل چو زلف تو صد پیچ و تاب نزدیک است

سپند نسبت دوری به اشک من دارد

همین بس است که با اضطراب نزدیک است

ز چشم عشق نیفتی برای یک مژه خواب

بهوش باش که مردن به خواب نزدیک است

شراب صاف حقیقت پس از مجاز دهند

طلوع صبح چو شد آفتاب نزدیک است

 
 
 
حزین لاهیجی

دمیدن از سمنش مشک ناب نزدیک است

به شب نهان شدن آفتاب نزدیک است

دلم ز وعده بر آتش فکندی و رفتی

بیا که سوختن این کباب نزدیک است

نفس شمرده زدنهای صبح روشندل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه