گنجور

 
صائب تبریزی

به هر ترنمی از جای می رود دل ما

سبک رکاب چو بوی گل است محمل ما

زمین سینه ما درد و داغ پروردست

یکی هزار شود تخم اشک در گل ما

شکست آینه ما و توتیا گردید

همان خیال تو استاده در مقابل ما

رسیده ایم به انجام و اول سفرست

ز راه دورتر افتاده است منزل ما

به پیشدستی ما نیست در کرم حاتم

ز آبرو نشود تنگدست، سایل ما

هزار ناخن تدبیر غوطه در خون زد

نشد گشاده شود عقده های مشکل ما

ز سرو گلشن فردوس راست می گذریم

نهال قد تو تا پا فشرده در دل ما

نمی خوریم غم از هیچ رهگذر صائب

خوشا کسی که درآید به گوشه دل ما