گنجور

 
صائب تبریزی

ز یار لطف نهان خواستن فزون طلبی است

که دل زیاده برد خنده ای که زیر لبی است

به احتیاط سخن در حضور خوبان کن

که خوی سنگدلان آبگینه حلبی است

نمی کنند نظر عارفان به حسن مجاز

به ریگ سینه نهادن، دلیل تشنه لبی است

خسیس را ز مدارا زبان دراز شود

ز آب شعله کشد آتشی که بولهبی است

چراغ انجمن ماست دیده بیدار

می شبانه ما گریه های نیمشبی است

اگرچه نقش دویی نیست در قلمرو حسن

نظر به زلف و خط از روی یار، بی ادبی است

دلش به ما عجمی زادگان بود مایل

اگرچه لیلی صحرانشین ما عربی است

عروس عافیتی را که خلق می طلبند

چو نیک درنگری، در حباله عزبی است

رواست صائب، اگر نیست از ره دعوی

تتبع غزل خواجه گرچه بی ادبی است

 
 
 
عرفی

مدار صحبت ما بر حدیث زیر لبی است

که اهل هوش عوام اند و گفتگو عربی است

قبول خاطر معشوق شرط دیدار است

به حکم شوق تماشا مکن که بی ادبی است

نکاح دختر رز بود دوش با عرفی

[...]

فیض کاشانی

سئوال طلعت از آن حضرت ارچه بی‏ادبی است

زبان خموش ولیکن دهان پر از عربی است

نهفته حق رخ و باطل به عشوه جلوه‏کنان

بسوخت عقل ز حیرت که این چه بوالعجبی است

ز شوق نور حضورش بسوخت دل آری

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
اسیر شهرستانی

نظر به جوهر اصلی نه زشت مکتسبی است

که عیب زاده تصحیف باده عنبی است

فزود کام دل ما ز نا امیدی ما

فروغ گوهر عاشق زلال تشنه لبی است

شکست خاطر ما خانه زاد خاطر ماست

[...]

هاتف اصفهانی

لبم خموش ز آواز مدعا طلبی است

که مدعا طلبیدن ز یار بی‌ادبی است

حکیم جام جم و آب خضر چون گوید

مراد جام زجاجی و بادهٔ عنبی است

نرنجم ار سخن تلخ گویدم که ز پی

[...]

اقبال لاهوری

به شاخ زندگی ما نمی ز تشنه لبی است

تلاش چشمهٔ حیوان دلیل کم طلبی است

حدیث دل به که گویم چه راه بر گیرم

که آه بی اثر است و نگاه بی ادبی است

غزل به زمزمه خوان پرده پست تر گردان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه