اشک گلگونم به راه وعده می کارد چراغ
جلوه شمع قدی از خاک بردارد چراغ
هر نفس در سینه تنگم چراغان دگر
با خیال او شبم تا صبح بشمارد چراغ
در قمار سوختن داد تماشا می زنم
من دلی دارم اگر پروانه ای دارد چراغ
گر نباشد غیرت عاشق نقاب حسن پاک
روز روشن از پر پروانه می بارد چراغ
از کف خاکسترم صبح امیدی می دمد
شام خواب آلوده ام در زیر سر دارد چراغ
تیرگی از پرتو یادش گلستان من است
از سویدای شبم گل در بغل دارد چراغ
شب ز آهم بلبل از پروانه نشناسد اسیر
کس به گلشن گر برای امتحان دارد چراغ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.