دل را به یاد مهر و وفا آشنا مکن
غافل به سوی خویش نگر فکر ما مکن
چون غنچه نقد عمر تلف کن به راه دل
یعنی که جز به روی گلی دیده وا مکن
گیرم که صاف طینتی آیینه خو مباش
افشای راز چهره گشای صفا مکن
از بخت تیره سرمه بینش طلب چو شمع
چشم طمع سفید به هر توتیا مکن
آگه نه ای ز خوی فلک دیو سیرت است
خواهی اثر شکار تو گردد دعا مکن
آخر عزیزتر نه ای از گل در این چمن
پر تکیه ای به مسند نشو و نما مکن
تا چند ناله تا به کی افغان جرس نه ای
خود را اسیر بیهده هرزه درا مکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مضامینی چون عشق، وفا و احتیاط در زندگی اشاره دارد. شاعر از دل میخواهد که به خاطر مهر و وفا تحت تأثیر قرار نگیرد و به خودشناسی توجه کند. او توصیه میکند که عمر را در راه عشق تلف کند و نباید تنها به زیبایی ظاهری دلخوش باشد. همچنین هشدار میدهد که نباید به تظاهر و جلب توجه بپردازد و از خواستههای بیهوده دوری کند. شاعر به این نکته اشاره میکند که برای رسیدن به خواستهها باید تلاش کرد و نباید خود را درگیر مسائل بیمعنی کرد. در نهایت، او به اهمیت خودآگاهی و پرهیز از اسارت در نظرات دیگران میپردازد.
هوش مصنوعی: دل خود را با یاد عشق و وفا مشغول نکن، بیخبر به خودت نگاه کن و به فکر ما نباش.
هوش مصنوعی: با ارزشترین لحظات زندگیات را در مسیر عشق و دلخواهت صرف کن و تنها به زیباییها و محبتها توجه داشته باش.
هوش مصنوعی: حتی اگر تو از نظر باطنی پاک و صاف باشی، نباید چهره خود را به نمایش بگذاری و راز درونت را فاش کنی. ناشناخته ماندن پاکی قلبت را حفظ کن.
هوش مصنوعی: از سرنوشت بد و شوم خود، بینش و درک را طلب کن. مانند شمعی باش که به نور امید روشن است و به هر چیز نامناسب و بیخود، طمع نکن.
هوش مصنوعی: اگر از خصیصههای بدی که سرنوشت دارد آگاه نیستی، بهتر است دعا نکنی؛ زیرا ممکن است که نتیجهاش برعکس آنچه انتظار داری، برای تو رقم بخورد.
هوش مصنوعی: عزیزتر از گل در این باغ نیستی، بنابراین به خودت مغرور نشو و خود را خیلی بزرگ نکن.
هوش مصنوعی: چقدر باید ناله کنی و تا کی فریاد بزنی؟ خودت را گرفتار بیهودگی نکن و از این راهم دور شو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر دوستان ز جود خود انعام عام کن
بر دشمنان ز کین خود اندام دام کن
بلبل رسید نغمه بلبل رها مکن
گلبن شکفت جز همه برگل ثنا مکن
از روی دوست دیده خود را تهی مدار
وز دست خویش دسته گل را جدا مکن
گر عهد کرده ای که نگیری قدح به دست
[...]
جانا بیار باده و بختم تمام کن
عیش مرا خجسته چو دارالسلام کن
زهره کمین کنیزک بزم و شراب توست
دفع کسوف دل کن و مه را غلام کن
همچون مسیح مایده از آسمان بیار
[...]
جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن
چون جان دهیم در کف پایت خرام کن
داری به زیر غمزه و لب مرگ و زندگی
تا چند جان دهم، به زبان ناتمام کن
دعوی خونبهای دل خویش می کنم
[...]
جز بند زلفش ای دل دیوانه جا مکن
بس نازک است جانب رویش رها مکن
از من دلا منال که دادی مرا به دست
کاین جور دیده کرد تو بر من جفا مکن
دیدش نخست دیده و رفتی تو بر اثر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.