گنجور

 
اسیر شهرستانی

ز رنگین شیوه ها گلزار بلبل آفرین دارد

تبسم زیر لب خنجر به کف چین بر جبین دارد

ز گرد کین دل گر شیشه بینی آب شمشیر است

چو دشمن صاف گردد زهر در زیر نگین دارد

چه بیدود آتشی دارد قناعت گلخنش گلشن

جدا هر شعله صد گنج شرر در آستین دارد

خراش ناله زنجیر دام عیش می گردد

گرفتار جنون کی خاطر اندوهگین دارد

به کشت بی نیازی قطره باران دل پاک است

به جای خوشه این حاصل گهر در آستین دارد

 
 
 
قطران تبریزی

خداوند سپهر او را خداوند زمین دارد

کجا او را قدم باشد بزرگان را جبین دارد

همیشه مهر و کین او نشان کفر و دین دارد

همیشه دست و تیغ او نشان مهر و کین دارد

قضا زیر عنان دارد قدر زیر نگین دارد

[...]

امیر معزی

ز مشرق تا حد مشرق شناسد هرکه دین دارد

که دین رونق به تأیید امیرالمؤمنین دارد

امام الحق که او را آفرین‌گوی است درگیتی

هر آن کو طاعتِ یزدانِ گیتی آفرین دارد

گرفتارند گمراهان میان ظلمت و بدعت

[...]

حافظ

هر آن کو خاطرِ مجموع و یارِ نازنین دارد

سعادت همدم او گشت و دولتْ همنشین دارد

حریمِ عشق را درگَه، بسی بالاتر از عقل است

کسی آن آستان بوسد، که جان در آستین دارد

دهانِ تَنگِ شیرینش، مگر مُلکِ سلیمان است

[...]

خیالی بخارایی

دلم جز داغ نومیدی ز جان حاصل همین دارد

که پیوسته ز ابرویت بلایی در کمین دارد

نکوخواه توام جانا و می ترسم که بی جُرمی

بگردی از نکوخواهان چو بدگویت براین دارد

چه سود از باغ بلبل را که بی زلف و عذار تو

[...]

صائب تبریزی

کجا پروای ما سرگشتگان آن مه جبین دارد؟

که خون صد چراغ مهر را در آستین دارد

زجمعیت امید بی نیازی داشتم، غافل

که آنجا صاحب خرمن نظر بر خوشه چین دارد

چه شیرینی است یارب با زمین پاک خرسندی

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه