شوق من سرکشی از زلف معنبر دارد
آتشم بال و پر از دامن محشر دارد
سخن سرد چه تأثیر کند در دل گرم؟
جوش دریا چه غم از خامی عنبر دارد؟
خوان خورشید ز سرپوش بود مستغنی
سر آزاده ما ننگ ز افسر دارد
عیب خود را چه خیال است نپوشد نادان؟
کل محال است کلاه از سر خود بردارد
تار سبحه است ز دل هر سر مو زان خم زلف
گره افزون خورد آن رشته که گوهر دارد
نیست ممکن شود آسوده، دل از لرزیدن
شانه تا راه در آن زلف معنبر دارد
بس که سیراب بود تیغ تو، در هر زخمی
بر جگر سوختگان منت کوثر دارد
چشم خورشید ز رخسار تو می آرد آب
نسخه از روی تو آیینه چسان بردارد؟
صائب از بس که جگر سوز بود مضمونش
خطر از نامه من بال سمندر دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به زیبایی و عشق اشاره دارد. شاعر از شوقی سرشار سخن میگوید که به واسطهٔ زیباییهای معنوی به وجود آمده و در آن، عشق و دلتنگی به تصویر کشیده شده است. او بر این نکته تأکید میکند که حس سرد و بیروح نمیتواند بر دل گرم و پرشور تأثیر بگذارد. همچنین به ناپایداری و عدم امکان رهایی از تردیدها و اضطرابهای دل اشاره میکند و میگوید که زیباییهای معشوق و آثار آن، چون تیغی بر دل عاشق فرود میآید. در نهایت، شاعر از عواطف عمیق خود و ظرفیتهای عشق میگوید که همیشه با احساساتی دردناک و سوزان همراه است.
هوش مصنوعی: عشق و اشتیاق من به زلفی زیبا و پر رمز و راز دلی سرکش و طغیانی دارد و احساسات من مانند آتش است که از دامن روز معاد و قیامت پرواز میکند.
هوش مصنوعی: سخنهای بیروح و سرد هیچ تأثیری بر دل پرشور و گرم ندارند. دریا با وجود جوش و خروش خود، از خامی و ناپختگی عطر عنبر نگران نیست.
هوش مصنوعی: آفتاب زندگی ما به هیچ پوششی وابسته نیست و خود را از محدودیتها آزاد میداند، زیرا سر و سامان ما به بزرگی و آزادی ماست که برتری دارد و از افتخار به زینت و مقام دوری میجوید.
هوش مصنوعی: نادانان چه خیالی دارند که عیب و نقص خود را پوشیده نگه دارند؟ غیر ممکن است که آنها کلاهی را که بر سر دارند، از سر خود بردارند و حقیقت را ببینند.
هوش مصنوعی: تار سبحه به دل هر مویی اشاره دارد، و گرهای که در زلفها وجود دارد، بیشتر به رشتهای میماند که دارای گوهر است. به نوعی، این تا به مترادف است که زیبایی و ارزش در دل و وجود این پیچیدگیها نهفته است.
هوش مصنوعی: آسودگی قلب ممکن نیست، زیرا از لرزیدن نمیتواند رها شود، تا زمانی که زلف خوشبو و دلانگیزی در کنار آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: تیغ تو چنان سیراب است که هر بار به زخم دل سوختگان میزند، انگار که از طراوت و زیبایی کوثر (آب بهشتی) بهرهمند است.
هوش مصنوعی: چشم خورشید از چهره تو روشنایی میگیرد و وقتی که چهره تو را میبیند، نمیداند که آینه چگونه میتواند آن زیبایی را به تصویر بکشد.
هوش مصنوعی: صائب به خاطر اینکه مضمون شعرش خیلی دردناک و سوزان است، نامهاش به اندازهای خطرناک و پر از احساس است که میتواند مانند بال سمندر، لطیف و آسیبپذیر باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شمع خورشید که آفاق منور دارد
مهر تو در دل و سودای تو در سر دارد
رنگ روی تو باقلام تصور ما را
خانه دل ز خیال تو مصور دارد
روز و شب در طلبت گرد زمین گردانست
[...]
تا چه سودا سر گیسوی تو در سر دارد
کز سر دوش تو سر هیچ نمی بردارد
در ازل قامت تو در دل ما بود مقیم
زان سبب صورت دل شکل صنوبر دارد
سرم از خاک درت باد پراکنده چو گرد
[...]
دلبرا سرو قدت شکل صنوبر دارد
که تواند که دل از قامت تو بردارد
دیده ی بخت من از درد فراقت دانی
دایم از خون جگر دامن جان تر دارد
دل بیچاره ی من حلقه صفت دیده جان
[...]
می خمخانهٔ ما مستی دیگر دارد
هر که آید بر ما کام دلی بردارد
رند سرمست در این بزم ملوکانهٔ ما
از سر ذوق درآید خبری گر دارد
عشق و ساقی و حریفان همه مستند ولی
[...]
نوبهارست جهان رونق دیگر دارد
باغ را شمع رخ لاله منور دارد
ز گل و سبزه چمن راست صفایی هر دم
چون ننازد نعم غیر مکرر دارد
شاخ را برده سر از ذوق شکوفه به فلک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.