سبزه ما کی ز برق خرمنی اندیشه داشت
گر دمید از آب حیوان آتشی در ریشه داشت
در شکست توبه کار عشرت ما شد درست
آسمان ما را گرفتار طلسم شیشه داشت
کوهکن در زیر بار ننگ مزدوری نبود
خونبهای صد چو خسرو از شرار تیشه داشت
دوش زاهد را چو ساغر اختیار از دست رفت
زان ید بیضا که می در آستین شیشه داشت
از نگاه گرم فهمیدم که با من چشم او
باده بد مستیی در ساغر اندیشه داشت
چون کنم با طعنه دشمن که کوه سخت جان
صد جراحت بر دل از تیغ زبان تیشه داشت
بهره ور می شد ز گوهرهای نظم خود اسیر
گر طریق این سخنور زان شاعر پیشه داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا دل از یاد تو می در ساغر اندیشه داشت
هر حبابی را که می دیدم پری در شیشه داشت
چون نگردد صولت عشق از جنون من زیاد؟
در کدامین عهد شیری این چنین در بیشه داشت؟
تلخ اگر باشد حدیث من، مرا معذور دار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.