حاجت دام و کمندی نیست در تسخیر ما
گردش چشمی بود بس حلقه زنجیر ما
ما خراب از آب شمشیر تغافل گشته ایم
می توان کردن به گرد دامنی تعمیر ما
از عیار نامه ما دردمندان آگهند
می شود در زخم ظاهر جوهر شمشیر ما
چون کمان هر چند مشت استخوانی گشته ایم
می شود از جوشن گردون ترازو تیر ما
دل ز بیم غمزه از زلفش نمی آید برون
بیشتر در پرده شب می چرد نخجیر ما
در فضای خاطر ما تیر پیکان می شود
آه می گردد گره در سینه دلگیر ما
منزل نقل مکان ماست اوج لامکان
وادی امکان ندارد عرصه شبگیر ما
از خجالت چون نگردد تیشه فرهاد آب؟
کوه را برداشت از جا ناله زنجیر ما
خواب ما با خواب چشم یار از یک پرده است
هیچ کس بیرون نمی آرد سر از تعبیر ما
گنجها در گوشه ویران ما در خاک هست
آبروی سعی را گوهر کند تعمیر ما
دیدن ما تلخکامان تلخ سازد کام را
دایه گویا داد از پستان حنظل شیر ما
مادر از فرزند ناهموار خجلت می کشد
خاک سر بالا نیارد کرد از تقصیر ما
خود هم از زلف دراز خویش دربند بلاست
یک سرش بر گردن یوسف بود زنجیر ما
این که صائب دست ما از دامن او کوته است
نارسایی های اقبال است دامنگیر ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حسرت و درد ناشی از وابستگی و اسارت در عشق میپردازد. شاعر در این متن به شرایط سخت و غمانگیز عاشقان اشاره میکند و احساس میکند که در دورانی پر از غم و مشقت زندگی میکند. او به زیبایی معشوقهاش و همچنین به زخمهایی که بر دل او نشستهاند اشاره دارد و میگوید که حتی در هنگام خواب نیز نمیتواند از افکار عشق خود رهایی یابد. شاعر بر این باور است که عشق و وابستگی او را به زنجیر کشیده و این زنجیرها به زندگی او معنا میبخشند. در نهایت، شاعر به ناامیدی از تغییر وضعیت خود اشاره میکند و بر این نکته تأکید میکند که گاه خود انسان نیز مسئول رنجش خویش است.
هوش مصنوعی: نیازی به دام و فریبکاری برای تسخیر ما نیست؛ تنها یک نگاه کافی است تا ما را در حلقه زنجیر خود بگیرید.
هوش مصنوعی: ما به خاطر نادیده گرفتن واقعیات و غفلت از موقعیتها، به وضعیت نامناسبی دچار شدهایم. اما میتوان با کمی توجه و دقت، این اوضاع را بهبود بخشید و دوباره به حالت اولیه و خوب خود برگردیم.
هوش مصنوعی: در نامه ما، دردآوران از حال ما مطلعاند و زخمهای ما به خوبی نشاندهندهی حقیقت قدرت و شجاعت ما هستند.
هوش مصنوعی: هرچند که به بالا و پایین زندگی ضربه خوردهایم و به حالتهای مختلفی درآمدهایم، اما همچنان مقصد ما و تلاشمون به دلیل وجود نیروهای طبیعت و سرنوشت، در تعادل و توازن قرار دارد.
هوش مصنوعی: دل به خاطر ترس از نگاه معشوق، از زلف او بیرون نمیآید و بیشتر در تاریکی شب از زیر پرده میگردد و شکار ما را میدود.
هوش مصنوعی: در ذهن ما، یادها و خاطرات به شکل تیرهایی میزنند و باعث میشوند که دلمان درد و غم بگیرد.
هوش مصنوعی: منزل و محلی که ما در آن هستیم، به جایی نسیت که به نظر بینهایت میرسد و هیچ گونه محدودیتی در آن وجود ندارد. اینجا در حقیقت جایی است که مرز شب و روز را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: اگر فرهاد از خجالت نتواند که تیشهاش را به کار برد و کوه را بشکافد، پس چگونه میتواند ناله و غم ما را تحمل کند که همچون زنجیری بر دوش ما سنگینی میکند؟
هوش مصنوعی: خواب ما و خواب چشمان محبوبمان در یک راستا و همسان است. هیچکس نمیتواند جز ما از حقیقت این خواب و تعبیر آن باخبر شود.
هوش مصنوعی: ثروتها در جایجای ویرانههای ما پنهان است و از خاک برمیخیزد. تلاش و کوشش ما میتواند اعتبار و ارزش آن را مانند جواهر افزایش دهد.
هوش مصنوعی: دیدن ما افرادی که همیشه در غم و اندوه هستیم، میتواند خوشیها را تلخ کند. مثل این است که دایهای که باید شیر خوشمزه بدهد، به جای آن از پستانی تلخ و ناگوار، شیر بدی ارائه دهد.
هوش مصنوعی: مادر به خاطر فرزند ناهنجار خود احساس شرم میکند و نمیتواند چشمانش را به سمت زمین برگرداند و از اشتباهات ما عذرخواهی کند.
هوش مصنوعی: شخص به نوعی در مدت سختی و گرفتاری گرفتار شده که حتی موهای بلند خودش هم باعث شده که در این وضعیت به دام بیفتد. این شخص در عین حال بخشی از زیبایی و جذابیتش به یوسف که نماد جمال و زیبایی است، گره خورده و به نوعی، او را در زنجیر مشکلات خود احساس میکند.
هوش مصنوعی: این که ما نمیتوانیم از لطف و رحمت او بهرهمند شویم، به دلیل کمبود شانس و خوشبختی ماست که دامنگیرمان شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
خرقه رهن خانه ی خمّار دارد پیر ما
ای همه رندان مرید پیر ساغر گیر ما
گر شدیم از باده بدنام جهان تدبیر چیست
همچنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما
سرو را باشد سماع از ناله ی دلسوز مرغ
[...]
ره، خرابات است و درد سالخورده، پیر ما
کس نمیداند به غیر از پیر ما، تدبیر ما
خاک را از خاصیت اکسیر اگر، زر میکند
ساقیا میده، که ما، خاکیم و می، اکسیر ما
ما که از دور ازل مستیم و عاشق، تا کنون
[...]
مایل عشق خرابات است عقل پیر ما
تا چه آرد بر سر ما پیر بیتدبیر ما
من به جز تقدیر تدبیری ندارم عشق را
این چنین رفته است گویی در ازل تقدیر ما
عشق را اکسیر گویند، وجهی ظاهرست
[...]
دوش از مسجد سویِ میخانه آمد پیرِ ما
چیست یارانِ طریقت بعد از این تدبیرِ ما؟
ما مریدان روی سویِ قبله چون آریم چون؟
روی سویِ خانهٔ خَمّار دارد پیرِ ما
در خراباتِ طریقت ما به هم منزل شویم
[...]
ما مرید راه عشقیم و جوانان پیر ما
التفات خاطر پیران بود تدبیر ما
زآب چشم ما کند زنجیر سازی باد آه
تا کشد سرو قدت را پای در زنجیر ما
«والضحی » باشد کنایت زان دوزخ «والشمس » نیز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.