نکرد از ناله شبخیز با خود گرمخون گل را
نشد روشن چراغ از شعله آواز بلبل را
به ناز و سر گرانی روی از خوبان نمی تابم
کند دندانه جان سخت من تیغ تغافل را
تراوش می کند راز نهان از مهر خاموشی
که شبنم مانع از جولان نگردد نکهت گل را
گهر ز افتادگی از باغ پای تخت کرد آخر
که می گوید ترقی نیست در طالع تنزل را؟
دل بی تاب از دست نوازش کی به حال آید؟
نسازد پا فشردن بر زمین، ساکن تزلزل را
حصاری چون تحمل از حوادث نیست پیران را
که از سیلاب گردد بردباری پشتبان پل را
ندارد آبهای تیره به ز استادگی صیقل
مده در گفتگو از دست، دامان تأمل را
مکن از کسب دست خویش کوته چون گرانجانان
منه بر کاهلی زنهار بنیاد توکل را
اگر زیر فلک جای اقامت هست و آسایش
زمین بر گاو چون بسته است از روز ازل جل را؟
منم کز ناله خود چاک می سازم گریبان را
وگرنه هست از گل صد گریبان چاک بلبل را
ز خوی تند نتوان روی گردان گشت از خوبان
به زخم خار نتوان داد از کف دامن گل را
نباشد امتدادی دولت سر در هوایان را
کند خط عاقبت کوتاه، دست زلف و کاکل را
بود گلبانگ بهتر از زر گل قدردانان را
چمن پیرا ز سیر باغ مانع نیست بلبل را
نشد چشم مرا خواب پریشان از گرستن کم
بود با چشمه ساران ریشه پیوند سنبل را
ز تمکین سرمه می گردد خروش سیل را صائب
اگر کوه گران از من سبق گیرد تحمل را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات پیچیده و عمیق شاعر در مورد عشق، ناامیدی و جستجوی معنا در زندگی است. شاعر از ناله و صدای بلبل به عنوان نمادهایی از عشق و درد استفاده میکند و بیان میکند که زیبایی و سروری جهان نمیتواند او را از رنجهای درونیاش رها کند. او به سختیهای زندگی و مشکلاتی که در مسیر عشق و ارتباطات انسانی وجود دارد اشاره میکند. همچنین اشارهای به ناپایداری زندگی و تأثیرات زمان و حوادث بر انسانها دارد. در نهایت، پیام اصلی شعر بر سرسختی در برابر چالشها و ادامه دادن به جستجو برای زیبایی و حقیقت در زندگی است، حتی در شرایط دشوار.
هوش مصنوعی: شبنالههای غمانگیز و دردناک، نتوانست رنگ و بویی به گل بدهد و شعلههای آواز بلبل هم نتوانست چراغی روشن کند.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به زیبایی و لذت زندگی بیتوجهی کنم و تحمل خداحافظی از دوستان خوبم را ندارم؛ زیرا در دل من، احساسات و محبتها به شدت است و به راحتی کسالت و بیتفاوتی را نمیپذیرم.
هوش مصنوعی: رازهای پنهان عشق به آرامی از دل برمیخیزد، گویی شبنم مانع از پخش بوی گل میشود.
هوش مصنوعی: درختانی که به خاطر سقوط میوههایشان از باغ سلطنتی به زمین افتادهاند، نشان میدهند که اگر کسی میگوید در سرنوشت ما نشانهای از پیشرفت نیست، پس چرا در واقع به پایین سقوط کردهاند؟
هوش مصنوعی: دل بیتابی که از نوازش معشوقش دور مانده، چگونه میتواند آرام بگیرد؟ به علاوه، وقتی در حال تزلزل است، پا گذاشتن بر روی زمین و ثابت ماندن برایش سخت خواهد بود.
هوش مصنوعی: پیران به سختی میتوانند در برابر حوادث بنیادین مقاومت کنند، زیرا تحمل آنها به اندازهای نیست که در برابر طغیانی بزرگ که ممکن است آنها را به زیر بکشد، ایستادگی کنند.
هوش مصنوعی: آبهای تیره نمیتوانند به زیبایی و شفافیت چیزهایی که استادانه صیقل داده شدهاند، برسند. در گفتوگو، به عمیقتر اندیشیدن ادامه بده و از سطحینگری دوری کن.
هوش مصنوعی: از تلاش و کار خود دست نکش، همانند کسانی که به راحتطلبی عادت کردهاند، به سستی و بیکاری گرفتار نشو. مراقب باش که اساس اعتماد به خداوند را فراموش نکنی.
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا جایی برای زندگی و آسایش وجود دارد، پس چرا زندگی و خوشی برای گاوها در این زمین محدود به سختیها و رنجهاست از روز اول خلقت؟
هوش مصنوعی: من با نالهها و غمهای خود، دل و جانم را پارهپاره میکنم، وگرنه بلبل به خاطر زیبایی و لطافت گل، هزاران بار دلش میسوزد و پاره میشود.
هوش مصنوعی: از طبیعت تند و تیز نمیتوان دور شد؛ همچنان که از زیباییها نمیتوان دوری جست. نمیتوان به دامن گل که نرم و لطیف است، خارهایی که زخم میزنند را داد.
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره شده است که هیچ دولتی نمیتواند برای همیشه برقرار بماند و سرانجام به پایان میرسد. همچنین، پیوندهایی که به زیبایی و جذابیت دنیا مربوط میشوند، ممکن است موقتی و ناپایدار باشند.
هوش مصنوعی: صدای خوش بلبل از زری بهتر است، زیرا چمنزار برای کسانی که قدر آن را میدانند، از باغهای پرثمر نیز ارزشمندتر است و مانعی برای بلبل نیست.
هوش مصنوعی: چشم من به خاطر گرسنگی خواب آرامی نداشت و با چشمهها، ریشههای سنبل را پیوند دادم.
هوش مصنوعی: اگر کوههای بزرگ و محکم نتوانند تحمل کنند، صدای خروش سیل از فشار سرمه تمکین میآید. این نشان میدهد که در برابر فشارهایی که به ما وارد میشود، باید قوی و استوار باشیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
اگر یک سو کنی زان رخ سر زلف چو سنبل را
ز روی لاله رنگ خود خجالتها دهی گل را
مرا پیش لب لعل تو سربازیست در خاطر
اگر چه پیش روی تو سربازیست کاکل را
رخ و زلف تو بس باشد ز بهر حجت و برهان
[...]
شنیده صبحدم از جور گل افغان بلبل را
بدندان پاره پاره ساخته شبنم تن گل را
چو گیرم کاکلَش را، تا کِشم سویِ خُودم ، آن مه،
بقصد دوری من می گشاید عقد کاکل را
صبا را جویبار از موج در زنجیر می دارد
[...]
به هر منزل فزون دیدم ز هجران زاری دل را
خوشا حال جرس، فهمیده است آرام منزل را
ز شوق دوست زانسان چشم حسرت بر قفا دارم
که رو هم گر به راه آرم نمیبینم مقابل را
چمن را غنچهٔ نشکفته بسیار است، میترسم
[...]
مجو از زاهدان خشک طینت گوهر عرفان
که از دریای گوهر، بهره خاشاک است ساحل را
نباشد آدمی را هیچ خلقی بهتر از احسان
که بوسد دست خود، هر کس که گیرد دست سایل را
ندارد گریه کردن حاصلی در پیش بی دردان
[...]
نگاه باغبانم، میپرستم لاله و گل را
کنم چون موی پیغمبر زیارت شاخ سنبل را
پر از گل دامن خود را ز فیض خرقه میبینم
چو طاووسان کنم چتر خود این دامان پرگل را
به گلشن دام زلف و سرمهٔ چشمش ز صیادی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.