دل رنگین لباسان تیرگی را در کمین دارد
حنای دست زنگی هند را در آستین دارد
مشو گستاخ کان لب خنده های شکرین دارد
که زهر از گفتگوی تلخ هم زیر نگین دارد
زشرم ابروی او پیوسته چینی بر جبین دارد
وگرنه خنده گل غنچه اش در آستین دارد
زرنگ می بود دلهای غافل را سیه مستی
حنای دست زنگی هند را در آستین دارد
به گرد او رسیدن نیست کار هر سبک جولان
زتوسنها که عذر لنگ او در زیر زین دارد
غم و شادی درین میخانه می جوشد به یکدیگر
صراحی خنده را با گریه در یک آستین دارد
زرنگ آمیزی دولت شود غافل سیه دلتر
حنای دست زنگی هند را در آستین دارد
چرا ترسد زچشم بد، که روی آتشین او
سپند خانه زاد از خالهای عنبرین دارد
مشو ایمن به نرمی از زبان خصم بدگوهر
که تیر شمع از موم است و پیکان آتشین دارد
غباری نیست بر خاطر زعزلت پاک گوهر را
که گنج آسایش روی زمین زیرزمین دارد
به ریزش دست را سرپنجه خورشید تابان کن
کز احسان چون تهی شد دست حکم آستین دارد
نشد چون نرم از گفتار من آن سنگدل صائب
چه حاصل زین که کلک من زبان آتشین دارد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و ظرافتی که در وجود انسانها نهفته است، اشاره میکند. معشوقهای با چهرهای زیبا و خندههای شیرین، اما در عین حال، زیر این ظواهر زیبا، تلخی و زهر کلام نیز وجود دارد. شاعر به تضاد بین شادی و غم اشاره میکند که مانند دو عنصر در یک میخانه با هم میجوشند. همچنین، از خطراتی که ممکن است از سوی بدگویان و دشمنان به معشوقه برسد، سخن میگوید. در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید دارد که نبایستی به ظواهر تکیه کرد و گنج واقعی در درون است. این متن به نوعی هشدار به دوراندیشی و پختگی در روابط انسانی و شناخت واقعی از افراد است.
هوش مصنوعی: دلهای شاد و خوشحال به رنگها و زیباییها توجه دارند، اما در عین حال، تیرهای و مشکلات را نیز زیر نظر دارند. آنها مانند حنای دست هنرمند هندی، زیبایی و زینت را در خود دارند، اما در عین حال، از زنگار و ناخوشیها نیز غافل نیستند.
هوش مصنوعی: به خودت جرات نده که به کسی که لبخندهای شیرین دارد بیاحترامی کنی، زیرا او میتواند در کلامهای تلخش زهر پنهان کرده باشد.
هوش مصنوعی: چشمهای زیبا و ابروی او به قدری دلفریب هستند که همواره بر چهرهاش نشانهای از شرم دیده میشود، و اگر نه، لبخند و زیبایی او همچون گل غنچهای در درونش وجود دارد که در آستینش پنهان است.
هوش مصنوعی: آدمهای باهوش در دل کسانی که غافل هستند، زرق و برق فریبندهای دارند که مانند حنا در دستان کسی است که خودش را در آستین پنهان کرده.
هوش مصنوعی: نزدیک شدن به او کار هر کسی نیست؛ تنها افرادی که به خوبی تربیت شدهاند و از زحمت و مشقت نمیهراسند، میتوانند به او نزدیک شوند، زیرا او مشکلات و ناتوانیهای خاص خود را دارد که باید بر آنها فائق آیند.
هوش مصنوعی: در این میخانه، غم و شادی در کنار هم وجود دارند؛ همزمان صراحی خوشحالی و گریه را در یک جا جمع کردهاند.
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال قدرت و ثروت است، ممکن است به دلیل نادانیاش، به سرنوشت بدی دچار شود. او مانند کسی است که در پوشش زیبا و فریبندهای پنهان شده اما در واقعیت، درونش خالی و بیارزش است.
هوش مصنوعی: چرا باید از چشم زخم بترسد، وقتی که چهره آتشین او مانند سپند، درخشش و زیبایی خاصی از خالهای عنبرین دارد؟
هوش مصنوعی: به آرامی و نرمی از صحبتهای خصم بدجنس مطمئن نباش، زیرا او مانند شمعی است که از موم ساخته شده، اما میتواند تیرهایی آتشین پرتاب کند.
هوش مصنوعی: هیچ گامی در زندگی نمیتواند مانع درخشندگی و پاکی فکر و نیت خوب شود؛ چرا که آرامش واقعی و گرانبها در دل زمین پنهان است.
هوش مصنوعی: برای اینکه نور خورشید به ما برسد، باید مراقب باشیم که دستمان خالی نباشد. وقتی که از لطف و بخشش پر شویم، میتوانیم با آستین خود از آن دریافت کنیم و به دیگران نیز انتقال دهیم.
هوش مصنوعی: چون دلم نرم و ملایم نیست، هر چه از من بگویی فایدهای ندارد. چه بسا که قلم من با حرارتی چون آتش سخن میگوید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خداوند سپهر او را خداوند زمین دارد
کجا او را قدم باشد بزرگان را جبین دارد
همیشه مهر و کین او نشان کفر و دین دارد
همیشه دست و تیغ او نشان مهر و کین دارد
قضا زیر عنان دارد قدر زیر نگین دارد
[...]
ز مشرق تا حد مشرق شناسد هرکه دین دارد
که دین رونق به تأیید امیرالمؤمنین دارد
امام الحق که او را آفرینگوی است درگیتی
هر آن کو طاعتِ یزدانِ گیتی آفرین دارد
گرفتارند گمراهان میان ظلمت و بدعت
[...]
هر آن کو خاطرِ مجموع و یارِ نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولتْ همنشین دارد
حریمِ عشق را درگَه، بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد، که جان در آستین دارد
دهانِ تَنگِ شیرینش، مگر مُلکِ سلیمان است
[...]
دلم جز داغ نومیدی ز جان حاصل همین دارد
که پیوسته ز ابرویت بلایی در کمین دارد
نکوخواه توام جانا و می ترسم که بی جُرمی
بگردی از نکوخواهان چو بدگویت براین دارد
چه سود از باغ بلبل را که بی زلف و عذار تو
[...]
کجا پروای ما سرگشتگان آن مه جبین دارد؟
که خون صد چراغ مهر را در آستین دارد
زجمعیت امید بی نیازی داشتم، غافل
که آنجا صاحب خرمن نظر بر خوشه چین دارد
چه شیرینی است یارب با زمین پاک خرسندی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.