چون ز می افروختی آن عارضِ پر نور را
داغِ بیتابی چراغان کرد کوهِ طور را
از سرِ پر شور ما ای عقل ناقص درگذر
پاسبانی نیست حاجت خانهٔ زنبور را
بر گلِ رخسار او آن خالِ دلکش را ببین
بر کفِ دستِ سلیمان گر ندیدی مور را
بلبلِ بیشرم گرمِ ناله بیجا گشته است
عاشقِ خاموش باید غنچهٔ مستور را
ای خطِ بیرحم، دست از دانهٔ خالش بدار
از نظر پنهان مکن، دلخوش کن صد مور را
پیش ازین خالش چنین بیرحم و سنگیندل نبود
خط مشکین کرد خاکآلود این زنبور را
درد را با دردمندان التفاتِ دیگرست
با سرِ بندست پیوندِ دگر ساطور را
هر متاعی را خریداری است صائب در جهان
بهرِ زخمِ عاشقان دارد قیامت شور را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت یک معشوقه میپردازد و احساسات عمیق عاشق را نسبت به او بیان میکند. شاعر با استفاده از تصاویری مانند نور، خال دلکش و بلبل، عشق و شوق را به تصویر میکشد. او به عقل ناقص خود و عدم درک درست از عشق اشاره میکند و از دلتنگی و درد عاشقانه سخن میگوید. در نهایت، شعر به این نکته اشاره دارد که هر زخم عشق باید مرهمی پیدا کند و هر معطلی در این دنیا بهایی دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که از شراب چهرهی زیبا و درخشان تو روشنی گرفته شد، احساسات عمیق و پرشور من، مانند نور چراغی، کوه طور را روشن ساخت.
هوش مصنوعی: ای عقل ناقص، از شور و هیجان ما بگذر! نیازی به نگهبانی نیست، چون خانهٔ زنبور خود به خود محفوظ است.
هوش مصنوعی: بر روی گلِ صورت او آن خال زیبا را ببین، مثل اینکه در دست سلیمان مور را ندیدی.
هوش مصنوعی: بلبل بیپروا همچنان به ناگاه در حال ناله و شکایت است. اما باید بدانیم که عاشق خاموش، باید به غنچه پنهان و بیصدا، توجه کند.
هوش مصنوعی: ای خطِ بیرحم، لطفاً دیگر بر روی دانهٔ خال او نرو و از دید پنهانش نکن؛ دل صد پناهنده را شاد کن.
هوش مصنوعی: قبل از این، این شخص اینقدر بیرحم و سنگدل نبود. این زنبور، که در خاک غوطهور شده، حالا با خطی سیاه روی خود نشانهگذاری شده است.
هوش مصنوعی: درد و رنج را کسانی که خود در حال تجربهی آن هستند، بهتر درک میکنند و لطف و توجه دیگران به درد و رنج انسانهای دیگر، متفاوت از درد خودشان است. ارتباط و پیوند بین دردها و رنجها مانند زنجیری است که انسانها را به هم متصل میکند.
هوش مصنوعی: هر چیزی در این دنیا خریدار و طرفداری دارد و برای هر درد و زخم عاشقان، در روز قیامت شوری و حسی خاص وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
عشق کو تا گرم سازد این دلِ رنجور را
در حریمِ سینه افروزد چراغِ طور را
حیرتی دارم که با این نشأه سرشارِ عشق
دار چون بر دوشِ خود دارد سرِ منصور را
چند از هر کوکبی نیشی به چشمِ من خورد؟
[...]
بسکه بر هم زد ز ترکش خانه زنبور را
کرد چون مژگان به چشمم ظلمتستان نور را
کشتزار بی نیازی را غباری حاصل است
خرمن آید در نظر نقش پی ما مور را
می نماید در شب تاریک راه دور را
چشمی از شمع است روشن تر عصای کور را
رستمی، تا چون کمان حلقه بر خود غالبی
می کند گردآوری برگشتن از خود زور را
در پناه عجز ایمن گشتم از جور سپهر
[...]
شوق اگر بیپرده سازد حسرت مستور را
عرض یکخمیازه صحرا میکند مخمور را
درد دل در پردهٔ محویتم خون میخورد
از تحیر خشک بندیکردهام ناسور را
چارهسازان در صلاح کار خود بیچارهاند
[...]
میرساند از ره ظلمت به منزل مور را
آنکه پنهان در دل هر ذره دارد نور را
وادی عشق است و اول ترک هستی گفتهام
کردهام بر خویشتن نزدیک راه دور را
به نگردد از رفوکاری جراحتهای دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.