نمرده، عمر کسی جاودان نمیگردد
خراب تا نشود این دکان نمیگردد
چنان ز قید تعلق سبک برآمدهام
که از خمار سر من گران نمیگردد
مرا بس است همین آبرو که سجده من
غبار خاطر آن آستان نمیگردد
ز بس که شکوه خونین به روی هم فرش است
چو غنچه در دهن من زبان نمیگردد
تو از گداز سخن چون هلال تا نشوی
زبان خامه ثریافشان نمیگردد
گرانی و سبکی گرچه ضد یکدگرند
کسی سبک نشود تا گران نمیگردد
هزار سبحه تزویر هست در گردش
در آن حریم که رطل گران نمیگردد
فلک نمیکشدت چون کمان به جانب خود
ز بار درد قدت تا کمان نمیگردد
کدام قافله پا مینهد به وادی عشق
که ذرهذره چو ریگ روان نمیگردد
اگرچه بلبل این باغ نغمهپرداز است
حریف صائب آتشزبان نمیگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یقین ما به خیال و گمان نمیگردد
گمان آن مکنیدش که آن نمیگردد
به غیر نقش توام در نظر نمیآید
به غیر نام توام بر زبان نمیگردد
ز کفر و دین چه زنم دم که از تجلی دوست
[...]
جهان حیات کسی را ضمان نمی گردد
که مصدر اثری در جهان نمی گردد
ز کلفت تو چه پرواست سیل حادثه را؟
غبار سد ره کاروان نمی گردد
قدم ز جاده راستی برون مگذار
[...]
چه کرده ام که دگر بدگمان نمی گردد
ز پا درآمدم و سرگران نمی گردد
به یاد چشم که می می کشم چه می گویم
چه گفتگوست که دام زبان نمی گردد
حریف منت عمر دوباره نیست کسی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.