گنجور

 
صائب تبریزی

لب لعل تو اگر جام شرابی دارد

دل ما نیز نمک خورده کبابی دارد

ای بسا خون که کند در دل صاحب نظران

چهره ای کز عرق شرم نقابی دارد

روی خوب از نگه گرم نماند سالم

رزق آتش شود آن گل که گلابی دارد

قرب سیمین بدنان آتش بی زنهارست

شبنم از صحبت گل چشم پرآبی دارد

از نمکدان تو هرچند اثر پیدا نیست

خوش نمک گردد ازو هر که کبابی دارد

وعده گاهش چمن سینه مجروح من است

هر که از خون جگر جام شرابی دارد

می کشد چون جگر صبح، نفس را به حساب

هر که در مد نظر روز حسابی دارد

خضر را می برد از راه به افسون بیرون

وادی خشک جهان طرفه سرابی دارد

کرد مشتاق عدم سختی دوران جان را

سیل در دامن کهسار شتابی دارد

نعمت روی زمین قسمت بی شرمان است

جگر خویش خورد هر که حجابی دارد

نامه ماست که جنگ است جوابش صائب

ور نه هر نامه که دیدیم جوابی دارد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سلمان ساوجی

دام زلف تو به هر حلقه، طنابی دارد

چشم مست تو به هر گوشه، خرابی دارد

نرگس مست خوشت، گر چه چو من بیمار است

ای خوشا نرگس مست تو که خوابی دارد

رسن زلف تو در رشته جان من و شمع

[...]

حافظ

آن که از سُنبُلِ او، غالیه تابی دارد

باز با دلشدگان ناز و عِتابی دارد

از سَرِ کُشتهٔ خود می‌گذری همچون باد

چه توان کرد؟ که عمر است و شتابی دارد

ماهِ خورشید نُمایَش ز پسِ پردهٔ زلف

[...]

امیرعلیشیر نوایی

هر که در دیر مغان جام شرابی دارد

رسدش گر به فلک ناز و عتابی دارد

آنکه در میکده بگرفت به کف رطل گران

چرخ بر روی میش حکم حبابی دارد

روضه و حور به کوثر چه کند یاد آنک او

[...]

عرفی

خضر اگر بر لب کس منت آبی دارد

بگذر از چشمهٔ حیوان که سرابی دارد

التفاتش به لب تشنهٔ ما نیست، دریغ

هر که جام سخنی، زهر عتابی دارد

همه عاشق نکند دست به زلف تو دراز

[...]

صائب تبریزی

از بتان شسته عذاری که حجابی دارد

چشم بد دور که خوش عالم آبی دارد

خار در دیده بی پرده شبنم شکند

از حیا چهره هر گل که نقابی دارد

به دل روشن اگر یار نمی پردازد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه