مرا فکر غریب آواره دایم از وطن دارد
که از نازک خیالان اینقدر درد سخن دارد؟
اگر نه روی گرم کارفرما در نظر باشد
که در شبها چراغی پیش دست کوهکن دارد؟
سفر کن تا چو یوسف شمع امیدت شود روشن
که گردد کور هر کس رو به دیوار وطن دارد
کف خاکستری شد خضر از داغ پشیمانی
چه آب خوشگوار است این که آن چاه ذقن دارد
کدامین غنچه لب در صحن این گلزار می خندد؟
که از شرمندگی گل رو به دیوار چمن دارد
تو ظاهر بین کف از بحر و صدف می بینی از گوهر
وگرنه هر حبابی یوسفی در پیرهن دارد
سخن رنگ حقیقت بر گرفت از پرتو صائب
سهیل تازه رو کی اینقدر حق بر یمن دارد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر احساس تنهایی و جدایی از وطن را بیان میکند. او از درد و رنجی که از نازکخیالی دیگران به او میرسد، سخن میگوید. انتظار و امید به نور و روشنایی در سفر کردن دارد و به این نکته اشاره میکند که ممکن است دیگران به دیوار وطن خود پشت کنند. شاعر به پشیمانی خضر و ارزش آب و زندگی اشاره میکند و از غنچههای لب که در میان گلزار میخندند میپرسد، چراکه گلها به خاطر شرمندگی به دیوار چمن رو میکنند. او همچنین به درباره لایههای پنهان حقیقت و زیباییها در زندگی تأکید میکند و در نهایت بر حقایق و تازههایی که در زندگی وجود دارد، تأکید میکند.
هوش مصنوعی: من همیشه به دلیل اندیشههای عجیب و غریبم از وطن دورم، و این دوری به خاطر احساساتی است که در دل دارم و نمیتوانم درد و رنج آنها را به زبان آورم.
هوش مصنوعی: اگر کارفرما در شبها توجهی به کارگر خود نداشته باشد، چگونه میتواند انتظار داشته باشد که او کارش را به خوبی انجام دهد و چراغی برای روشنایی در دست نداشته باشد؟
هوش مصنوعی: سفر کن تا امیدت مانند شمعی روشن شود، زیرا هر کسی که به دیوار وطنش نگاه کند، کور و ناامید خواهد شد.
هوش مصنوعی: خضر از شدت پشیمانی به رنگ خاکستری درآمد و به فکر افتاده که چقدر آب خوش و گوارایی است، آن آبی که در چاهی موجود است و به آن نیاز دارد.
هوش مصنوعی: در میان این باغ پر گل، کدام غنچه لبخند میزند؟ که گل به خاطر شرم و حیا، رو به دیوار چمن کرده است.
هوش مصنوعی: تو فقط جنبههای ظاهری چیزها را مشاهده میکنی و زیباییهای سطحی را میبینی، اما در واقع هر چیزی در دل خود ارزش و عمق خاصی دارد که ممکن است در ابتدا قابل مشاهده نباشد. مثل اینکه هر حبابی در دل خود یک گوهر پنهان دارد.
هوش مصنوعی: سخن به حقیقت نزدیکتر شده است، چون از پرتو ستاره «سهیل» نور گرفته است. این پرسش مطرح میشود که چرا اینقدر حق و حقیقت بر یمن سایه افکنده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دهان تنگ آن دلبر نشان طبع من دارد
که در یک نقطه و همی جهانی در وطن دارد
گهرها در شکم دارد لب یاقوت فام او
وزاو سربسته هر نکته شکرها در شکن دارد
چنان خندد که پنداری صبا بر لؤلؤ شبنم
[...]
گل صدبرگ من سنبل بر اطراف سمن دارد
رخ یار من از نسرین خطی بر نسترن دارد
عذارش گرچه از نسرین سواد مشک پیدا کرد
ز مشک سوده رخسارش غباری بر سمن دارد
به چین زلف پرچینش که کرده سنبلش صد ره
[...]
اگرچه دل نصیب از چشم شوخت مکر و فن دارد
دهان و ابرویت پیوسته باری نقش من دارد
دلم را عاقبت از شمع رخسار تو روشن شد
که خطّت هرچه دارد جمله بر وجه حَسَن دارد
شنیدم با دهان تو ز تنگی لاف زد پسته
[...]
مه ناشسته رو کی رتبه دلدار من دارد؟
که با آن تازگی گل حکم تقویم کهن دارد
مرا آیینه رویی مهر حیرت بر دهن دارد
خوشا طوطی که از آیینه میدان سخن دارد
لب لعلی که می دارد دریغ از من تبسم را
[...]
چه پروای گلستان و سر و برگ چمن دارد
چو غنچه آنکه گلشن در درون پیرهن دارد
چنان از حلقه ی زلف تو باد صبح مشکین است
که پنداری گذر بر ناف آهوی ختن دارد
اسیر عشق را بر زندگانی اعتمادی نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.