گنجور

 
صائب تبریزی

مطرب از خود داشت جوش سینه گلهای باغ

ناله بلبل درین بستانسرا بیگانه بود

عشق ازین هنگامه مطلب جز شکست دل نداشت

گردش نه آسیا از بهر این یک دانه بود

یاد ایامی که نور شمع با آن سرکشی

زیر یک پیراهن فانوس با پروانه بود

تا نشد کشت جهان از دانه دل بارور

آسمانها در شمار سبزه بیگانه بود

این زمان ویرانه از خواری نقاب گنج شد

پیش ازین گنج از عزیزی پرده ویرانه بود

کشتی انصاف را اکنون به خشکی بسته اند

پیش ازین دور فلکها گردش پیمانه بود

عشق تا پروای تعلیم و دماغ درس داشت

سرنوشت آسمانها ابجد طفلانه بود

عشق تا مهر خموشی عقل را بر لب نزد

هر دو عالم چشم خواب آلود این افسانه بود

باده مطرب داشت از جوش نشاط خویشتن

تا سر پرشور صائب فرش این میخانه بود

پیش ازین روی دو عالم در دل دیوانه بود

کعبه اول سنگ صندل سای این بتخانه بود

داشت نقصانهای عالم روی در اوج کمال

هوشیاران را تلاش همت مستانه بود

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصر بخارایی

دجله را امسال رفتاری عجب مستانه بود

پای در زنجیر و کف بر لب مگر دیوانه بود

چرخ می‌زد آب و برمی‌گشت در گرد حصار

گوئیا بغداد شمع و دجله چون پروانه بود

تیرباران کرد ابر و لشکری چون سیل راند

[...]

وحشی بافقی

دوشم از آغاز شب جا ، بر در جانانه بود

تا به روزم چشم بر بام و در آن خانه بود

دی که می آمد ز جولانگاه شوخی مست ناز

نرگسش بر گوشهٔ دستار خوش ترکانه بود

بهر آن نا آشنا می‌رم که فرد از همرهان

[...]

شیخ بهایی

دجله را امسال رفتاری عجیب مستانه بود

پای در زنجیر و کف بر لب مگر دیوانه بود

صائب تبریزی

شب که سرو قامت او شمع این کاشانه بود

تا سحر گه بر گریزان پر پروانه بود

صاحب خرمن نگشتم تا نیفتادم ز پا

مور من تا دست و پایی داشت قحط دانه بود

طره موجم، نوآموز کشاکش نیستم

[...]

اسیر شهرستانی

چشمت امشب ساقی و بیطاقتی پیمانه بود

یک نگاه آشنا تکلیف صد میخانه بود

لطف پنهان ناز پرورد تغافل بوده است

یاد ایامی که با من چشم او بیگانه بود

می زدم امروز لاف زهد پیش زاهدی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه