مطرب از خود داشت جوش سینه گلهای باغ
ناله بلبل درین بستانسرا بیگانه بود
عشق ازین هنگامه مطلب جز شکست دل نداشت
گردش نه آسیا از بهر این یک دانه بود
یاد ایامی که نور شمع با آن سرکشی
زیر یک پیراهن فانوس با پروانه بود
تا نشد کشت جهان از دانه دل بارور
آسمانها در شمار سبزه بیگانه بود
این زمان ویرانه از خواری نقاب گنج شد
پیش ازین گنج از عزیزی پرده ویرانه بود
کشتی انصاف را اکنون به خشکی بسته اند
پیش ازین دور فلکها گردش پیمانه بود
عشق تا پروای تعلیم و دماغ درس داشت
سرنوشت آسمانها ابجد طفلانه بود
عشق تا مهر خموشی عقل را بر لب نزد
هر دو عالم چشم خواب آلود این افسانه بود
باده مطرب داشت از جوش نشاط خویشتن
تا سر پرشور صائب فرش این میخانه بود
پیش ازین روی دو عالم در دل دیوانه بود
کعبه اول سنگ صندل سای این بتخانه بود
داشت نقصانهای عالم روی در اوج کمال
هوشیاران را تلاش همت مستانه بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالاتی از عشق و غم ناشی از آن میپردازد. شاعر به زیبایی بروز احساسات را در باغی با گلها و ناله بلبل نشان میدهد و بیان میکند که عشق گاهی تنها به شکست دل منجر میشود. او یادآور ایام گذشته است که در آن، نور شمع و پروانهها وجود داشتند و بر ویژگیهای زندگی تأکید میکند. با اشاره به ناکامیها و تلاطمهای دنیا، شاعر به حسرت و ویرانیهای عشق و احساس عدالت و انصاف در دنیای کنونی میپردازد. عشق را به عنوان نیرویی که از تعلیم و دانش فراتر میرود، تصویر میکند و به رابطهاش با خلقت اشاره دارد. در نهایت، این اثر به زیبایی و کمال عشق و کاستیهای دنیا را در کنار هم به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: خواننده با شور و هیجان از خود نغمههای دلانگیز سینهاش میآورد و صدای بلبل در این باغ، از آن او نیست و به نوعی غریب و بیگانه به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: عشق در این ماجرا چیزی جز دل شکسته به همراه نداشت، و چرخش آسیا هم به خاطر همین یک دانه نبود.
هوش مصنوعی: به یاد روزهایی میافتم که نور شمع با سرسختی زیر پیراهن فانوس و در کنار پروانه میدرخشید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زمین از دانه دل شکوفا نشود، آسمانها هم در شمار گیاهان بیگانه خواهند بود.
هوش مصنوعی: این زمان، ویرانه به دلیل حقارت و ذلتش مانند گنجی ارزشمند به نظر میرسد، در حالی که قبلاً گنج نیز از یک مقام عالی و عزیز پوشیده و پنهان بوده است.
هوش مصنوعی: کشتی انصاف را به خشکی درآوردهاند و دیگر خبری از چرخش عادلانهی دنیا نیست.
هوش مصنوعی: عشق وقتی برای یادگیری و درس خواندن تلاش میکرد، سرنوشت آسمانها مانند الفبای کودکانهای بود.
هوش مصنوعی: عشق تا زمانی که عشق خاموشی عقل را بر زبان نیاورد، در دو جهان فقط یک داستان خوابآلود بود.
هوش مصنوعی: شراب و موسیقی از روی شادابی و نشاط او سرشار بودند و تا جایی که شور و هیجانش باعث شده بود که فرش این میخانه به زیبایی و vibrancy او زینت داده شود.
هوش مصنوعی: پیش از این، دل یک دیوانه در پی زیباییهای دنیا بوده و کعبه، که نماد عبادت و تقواست، در واقع نخستین سنگ پایهگذاری این معبد در دل او بوده است.
هوش مصنوعی: دنیا دارای نواقصی است، اما در اوج کمال، تلاش هوشیاران برای رفع این نواقص همچنان ادامه دارد و دشواریها را با عزم و ارادهای قوی پشت سر میگذارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دجله را امسال رفتاری عجب مستانه بود
پای در زنجیر و کف بر لب مگر دیوانه بود
چرخ میزد آب و برمیگشت در گرد حصار
گوئیا بغداد شمع و دجله چون پروانه بود
تیرباران کرد ابر و لشکری چون سیل راند
[...]
دوشم از آغاز شب جا ، بر در جانانه بود
تا به روزم چشم بر بام و در آن خانه بود
دی که می آمد ز جولانگاه شوخی مست ناز
نرگسش بر گوشهٔ دستار خوش ترکانه بود
بهر آن نا آشنا میرم که فرد از همرهان
[...]
دجله را امسال رفتاری عجیب مستانه بود
پای در زنجیر و کف بر لب مگر دیوانه بود
شب که سرو قامت او شمع این کاشانه بود
تا سحر گه بر گریزان پر پروانه بود
صاحب خرمن نگشتم تا نیفتادم ز پا
مور من تا دست و پایی داشت قحط دانه بود
طره موجم، نوآموز کشاکش نیستم
[...]
چشمت امشب ساقی و بیطاقتی پیمانه بود
یک نگاه آشنا تکلیف صد میخانه بود
لطف پنهان ناز پرورد تغافل بوده است
یاد ایامی که با من چشم او بیگانه بود
می زدم امروز لاف زهد پیش زاهدی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.