طریقِ مردمِ سنجیده خودستایی نیست
که کارِ آتشِ یاقوت ژاژخایی نیست
به اهلِ دل چه کند حرفِ بادپیمایان؟
نشانه را خطر از ناوکِ هوایی نیست
ز خندهروییِ گردون فریبِ رحم مخور
که رخنههای قفس رخنهٔ رهایی نیست
اگرچه دامنِ گل خوابگاهِ شبنم شد
خوشم که دولتِ تردامنان بقایی نیست
شکنجهٔ نظرِ شورِ خلق دلسوز است
به مدعا نرسیدن ز نارسایی نیست
اگر ترددِ خاطر سخن قبول کند
کلیدِ رزق بهغیر از شکستهپایی نیست
همیشه سروِ تهیدست ازان بود سرسبز
که هیچ چشم بهدنبالِ بینوایی نیست
کناره گیر ز مردم که بیدماغان را
شکنجهای بتر از پاسِ آشنایی نیست
به هر که هر چه دهی نامِ آن مبر صائب
که حقِ خود طلبیدن کم از گدایی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی نقد جامعه و انسانهایی است که به خودستایی و نمایش ثروت میپردازند. شاعر به این نکته اشاره میکند که خودستایی واقعی نیست و کارهای زیبا همیشه به ظاهر نیستند. او به معنای عمیقتری از زندگی، عشق و رهایی اشاره دارد و نسبت به فریبندگی دنیای مادی هشدار میدهد. او همچنین از آلام و رنجهای ناشی از نرسیدن به آرزوها صحبت کرده و به اهمیت دوری از روابط سطحی میپردازد. در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید میکند که طلب حق خود از دیگران برابر است با گدایی.
هوش مصنوعی: خودستایی و خودبزرگبینی در مسیر خردمندان جایی ندارد، همانطور که شعلهی آتش یاقوت به حرافی و تظاهر نیاز ندارد.
هوش مصنوعی: چرا باید به حرفهای گذرا و بیاساس توجه کرد وقتی که دلهای واقعی و عمیق وجود دارند؟ نشان خطر از تیرهای هوایی که به سادگی پرتاب میشوند، نهفته نیست.
هوش مصنوعی: از خوشرویی و زیبایی دنیا فریب نخور. چراکه شکافها و نقاط ضعف قفس، نشانههای آزادی نیستند.
هوش مصنوعی: هرچند گلها برای شبنم به خوابگاه تبدیل شدهاند، اما خوشحالم که حیات و بقا برای کسانی که نازکدل هستند، دوام نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: مردم دلسوز وقتی به خواستههای خود نمیرسند، این موضوع ناشی از نقصها و کمبودها نیست، بلکه نتیجهٔ فشار و سختیهای دیدگاه و نظرشان است.
هوش مصنوعی: اگر دل به گفتوگو و تبادل نظر باز باشد، تنها راه دستیابی به روزی و برکت، تواضع و فروتنی است.
هوش مصنوعی: سروهایی که در شرایط دشوار و بدون داشتن ثروت و امکانات هستند، همواره سبز و سرزنده میمانند؛ زیرا به چیزی جز زندگی خود و تلاشهایشان توجه نمیکنند و به دیگران و نداشتنها نمینگرند.
هوش مصنوعی: از مردم فاصله بگیر، زیرا برای کسانی که فهم کمتری دارند، دردناکتر از درد آشنایی با دیگران وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هر گونه که به کسی کمک کنی، نام او را بر آن نگذار؛ زیرا درخواست حق خود از دیگران، تفاوتی با گدایی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست
رها مکن که دلم را ز غم رهایی نیست
دلم ببردی و گر سر جدا کنی ز تنم
به جان تو که دلم را سر جدایی نیست
بریز جرعه که هنگامه غمت گرم است
[...]
خوشا کسی که ز عشقش دمی رهایی نیست
غمش ز رندی و میلش به پارسایی نیست
دل رمیدهٔ شوریدگان رسوایی
شکستهایست که در بند مومیایی نیست
ز فکر دنیی و عقبی فراغتی دارد
[...]
مرا به بعد مکان از شما جدائی نیست
که هر کجا روم از دام دل رهائی نیست
هر آنچه در نظرم آید از شمایل تو
به جز وظیفهٔ شوخی و دلربائی نیست
در آن حریم که خلوتسرای حضرت اوست
[...]
چو منع غیر مجالم در آشنایی نیست
ز آشنایی او چاره جز جدایی نیست
گذشتم از غم آن گل زرشک غیر ولی
ز خار خار دل از غیرتم رهایی نیست
دلا ز صحبت خوبان کناره کن ز ازل
[...]
چنین که با تو مرا تاب آشنایی نیست
به حیرتم که چرا طاقت جدایی نیست
خوشم به وعده او، با وجود آنکه به من
وفای وعده او غیر بیوفایی نیست
به غیر بس که درآمیختی، به خلق ترا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.