گنجور

 
صائب تبریزی

به نومیدی گره از کار سالک باز می‌گردد

نفس چون سوخت در دل شهپر پرواز می‌گردد

چه نقصان در وفای عاشق از پرواز می‌گردد؟

نگه هرجا رود آخر به مژگان بازمی‌گردد

اگر صدبار می‌سوزد سپند بی‌قرار ما

همان از گرم‌خونی‌ها به آتش بازمی‌گردد

به رهبر نیست حاجت بی‌قراران محبت را

شرر محو فنا از گرمی پرواز می‌گردد

صدف از شوخی این گوهر شهوار مجمر شد

کجا مهر خموشی پرده این راز می‌گردد؟

اگر شمشیر بارد بر سرش بالا نمی‌بیند

به روی هرکه چون منصور این در باز می‌گردد

نسیم حسن بی‌پرواست، خودداری نمی‌داند

به کنعان می‌رود هردم ز مصر و بازمی‌گردد

قیامت گر برانگیزد غبار خط ز رخسارش

کجا بیدار چشم او ز خواب ناز می‌گردد؟

چو طوطی هرکه دارد در نظر آیینه‌رویی را

به اندک فرصتی صائب سخن‌پرداز می‌گردد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

ز گل تنها کجا بزم گلستان ساز می‌گردد؟

که این هنگامه گرم از شعله آواز می‌گردد

امید بازگشتن دل به زلف او عبث دارد

به ناف آهوان کی نافه هرگز بازمی‌گردد؟

به روی بستر گل خواب راحت نیست شبنم را

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
واعظ قزوینی

زبان حال عاشق، آن زمان غمّاز می‌گردد

که در دل بی‌قراری هم‌نشین راز می‌گردد

کشد از هم‌نشینان رازهای دل به رسوایی

نفس چون همدم نی می‌شود، آواز می‌گردد

چنان دلبسته یاد جمال اوست افغانم

[...]

اسیر شهرستانی

اگر آهی کشم افشاگرِ صد راز می‌گردد

اگر مژگان زنم بر هم پرِ پرواز می‌گردد

دلم صیدی است فتراکش نفس در سینه دزدیدن

به جولانگاه آن ترک شکار‌انداز می‌گردد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه