زخم عشاق محال است ز خنجر گذرد
چه خیال است که مخمور ز ساغر گذرد؟
زاهد خشک ز سرچشمه زمزم نگذشت
مست چون از می چون خون کبوتر گذرد؟
چرخ پر کوکبه سد ره عاشق نشود
این سپندی است که چون برق ز مجمر گذرد
عبث آیینه زره پوش ز جوهر شده است
تیر مژگان تو از سد سکندر گذرد
نافه را کاکل مشکین تو در هم پیچید
تا چه از نکهت زلف تو به عنبر گذرد
خضر دست هوسی می کند از دور بلند
صائب آن نیست ز سرچشمه ساغر گذرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوعات عشق، مستی و دلبستگی میپردازد. شاعر به این نکته اشاره میکند که زخم عشق عمیق و نشانهدار است و نمیتوان به سادگی از آن گذشت. او همچنین به مقایسه زاهد خشک و مست میپردازد و نشان میدهد که عشق و احساسات قوی فراتر از ظواهر مادی هستند. عشق و جذابیتهای آن مانند سلاحی قوی است که فراتر از هر مانع و سختی میگذرد. در نهایت، شاعر به زیبایی و تاثیرگذاری معشوق اشاره میکند و نشان میدهد که عشق و هوس همیشه در جستجوی مستی و سرخوشی هستند که به سادگی به دست نمیآید.
هوش مصنوعی: زخمهایی که عاشقان تحمل میکنند، هرگز نمیتواند به راحتی از میان برود، همانطور که خیال برنمیخیزد که کسی در حالت مستی بتواند بدون توجه از جام خود بگذرد.
هوش مصنوعی: زاهدی که خشک و بیاحساس است، هرگز نتوانسته به عمق معانی و روحانیات برسد، همانطور که کسی که در کنار چشمه زمزم نشسته، به راحتی از آن عبور نمیکند. اما فردی که مست از شراب عشق است، چگونه میتواند از موانع و عواطف عمیق، مانند خون کبوتر، عبور کند؟
هوش مصنوعی: چرخ و فلک نمیتواند مانع عشق شود؛ این موضوع همچون آتش زبانهزنی است که به سرعت از مشعل عبور میکند.
هوش مصنوعی: آیینه که زرهای دارد، بیهوده است، چون تیر مژگان تو میتواند از سپر سکندر عبور کند.
هوش مصنوعی: نافه، موهای مشکیات را به هم بافته تا ببیند چه عطر و بویی از زیبایی و زلفهای تو به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: خضر از دور آرزویی میکند، اما این آرزو از سرچشمه به ساغر نمیرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که خواهد سوی آن شوخ ستمگر گذرد
واجب آنست که اول قدم از سر گذرد
کاش جان بگسلد از تن که مگر همره باد
گه گهی جانب آن سرو سمنبر گذرد
آه ازان شوخ که بر هر سر راهی که روم
[...]
نه همین گرد ره شوق ز صرصر گذرد
ریگ این بادیه چون برق هم از سرگذرد
دل دریا شود آتشکده داغ نهان
نسبت اشکم اگر در دل گوهر گذرد
آنکه رحمت کند آرایش دیوان گناه
[...]
هردم از عمر که بی شاهد و ساغر گذرد
آزمودیم به یک عمر برابر گذرد
آفتابی است رخت کز زنخ ابروی و زلف
همه بر سنبله و دلو و دو پیکر گذرد
حال دل با سپه غمزه چه محتاج بیان
[...]
طرب افسرده کند دل چو ز حدّ در گذرد
آبِ حیوان بکُشَد نیز چو از سر گذرد
من ازین زندگی یک نهج آزرده شدم
قند اگر هست نخواهم که مکّرر گذرد
گر همه دیدنِ یک سلسله مکروهاتست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.