گنجور

 
صائب تبریزی

برگ کاهی نیست کشت نابسامان مرا

خوشه از اشک پشیمانی است دهقان مرا

هست از روز ازل با پیچ و تاب آمیزشی

چون میان نازک خوبان، رگ جان مرا

مزرع امید من از سیر چشمی تازه روست

شبنمی سیراب دارد باغ و بستان مرا

دیده آیینه از نقش پریشان سیر شد

نیست سیری از تماشا چشم حیران مرا

فکر شورانگیز من دیوانگی می آورد

هست زنجیر جنون شیرازه دیوان مرا

بر دل آزاده من فکر مهمان بار نیست

از دل خود روزی آماده است مهمان مرا

نامه ناشسته نتوان یافت در دیوان حشر

گر بیفشارند روز حشر دامان مرا

نیست بی داغ جنون صائب دل غم دیده ام

هیچ کس بی گل ندارد یاد، بستان مرا

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۶۵ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
عبدالقادر گیلانی

گر ندادی آرزوی وصل جانان ،جان مرا

زندگی نگذاشتی بی او غم هجران مرا

سرومن آغشته در اشک جگرخون من است

فارغم گر باغبان نگذاشت در بستان مرا

نیست فرقی در میان شخص من با سایه ام

[...]

عطار

ای به عالم کرده پیدا راز پنهان مرا

من کیم کز چون تویی بویی رسد جان مرا

جان و دل پر درد دارم هم تو در من می‌نگر

چون تو پیدا کرده‌ای این راز پنهان مرا

ز آرزوی روی تو در خون گرفتم روی از آنک

[...]

ابن یمین

مدتی گردون ز غیرت داشت سرگردان مرا

زانک در دانش مزید یافت بر اقران مرا

منت ایزد را که باز از ظلمت حرمان چو خضر

رهنما شد بخت سوی چشمه حیوان مرا

بودم اندر تیه حیرت مدتی همچون کلیم

[...]

سلمان ساوجی

ای سکندر دولتی کاوصاف لطفت دم به دم

می‌گشاید از زبان، صد چشمه حیوان مرا

تا قضا بستان سرای دولتت را ساخت، ساخت

بلبل دستان سرای آن سرا بستان مرا

در زمانت ابر می‌گوید به آواز بلند

[...]

امیرعلیشیر نوایی

هست در دیر آفتی هر دم به قصد جان مرا

زنده بردن از سر کوی مغان نتوان مرا

خانه دل بود آبادان ز تقوی وه که ساخت

عشوه های ساقی و سیل قدح ویران مرا

پرده زهدم چه سان پوشد که از آشوب می

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه