گنجور

 
صائب تبریزی

حسن ترا که ناز به اهل نیاز نیست

این ناز دیگرست که پروای ناز نیست

از دیدن تو چون دل عشاق وا شود؟

در ابروی تو یک گره نیم باز نیست

از ما متاب روی که آیینه ترا

روشنگری به از نظر پاکباز نیست

از آه نارساست شب ما چنین رسا

افسانه گر دراز بود شب دراز نیست

یوسف ز چشم شوخ زلیخا چه می کشد

شکر خدا که دیده یعقوب باز نیست!

عشق تو یار جانی هفتاد ملت است

در هیچ پرده نیست که این نغمه ساز نیست

سیل از بساط خانه به دوشان چه می برد؟

ملک خراب را غمی از ترکتاز نیست

با اهل درد کار بود داغ عشق را

بر هر گلی که عطر ندارد گداز نیست

صائب دل تو در پس دیوار غفلت است

ورنه کدام وقت در فیض باز نیست؟

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حکیم نزاری

مشتاق دوست را ره مقصد دراز نیست

تسلیم کرده را زبلا احتراز نیست

هیچش ز روزگار نباشد تمتّعی

آن کس که مبتلای بتی دلنواز نیست

هرجا که در محامد محمود دم زنند

[...]

اوحدی

ای آنکه پیشهٔ تو به جز کبر و ناز نیست

چون قامت تو سرو سهی سرفراز نیست

روشن دل کسی که تو باز آیی از درش

تاریک دیده‌ای که بر وی تو باز نیست

راهی که سر به کوی تو دارد حقیقتست

[...]

خواجوی کرمانی

آنچه نماز زنده دلان جز نیاز نیست

و آنرا که در نیاز نبینی نماز نیست

مشتاق را بقطع منازل چه حاجتست

کاین ره بپای اهل طریقت دراز نیست

رهبانت ار بدیر مغان راه می دهد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خواجوی کرمانی
خیالی بخارایی

هر خسته خاطری که چو نی چشم باز نیست

در پرده محرم سخن اهل راز نیست

پا در گل است همّت کوتاه دست تو

ورنه طریق کعبهٔ وصلش دراز نیست

پای از سرِ نیاز بنه در ره طلب

[...]

نظیری نیشابوری

هرکس شهید آن مژه های درازنیست

در شرع بر جنازه آن کس نماز نیست

محمود را گرچه جهان زیر خاتمست

جایی بهش ز گوشه چشم ایاز نیست

شه را چو پرده از رخ شاهد برافکنند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه