به آهی می توان از خود برآوردن جهانی را
که یک رهبر به منزل می رساند کاروانی را
اگر از حسن عالمگیر او واقف شدی زاهد
پرستیدی به جای کعبه هر سنگ نشانی را
تماشایی عیار ناز خوبان را چه می داند؟
که نتوان بی کشیدن یافت زور هر کمانی را
دلی کز دست خواهد رفت، به کز دست بگذارم
کسی تا کی سپرداری کند برگ خزانی را؟
سبکساران به شور آیند از هر حرف بی مغزی
به فریاد آورد اندک نسیمی نیستانی را
نباشد سرکشی در طبع پیران گران تمکین
به صد من زور بردارد ز جا، طفلی کمانی را
ز پاس هیچ دل غافل مشو در عالم وحدت
که دارد در بغل هر غنچه اینجا گلستانی را
ندارد شکوه از اوضاع مردم، دیده حق بین
به یوسف می توان بخشید جرم کاروانی را
تو کز نازکدلی از نکهت گل روی می تابی
چه لازم بر سر حرف آوری آتش زبانی را؟
دل آیینه از تسخیر طوطی آب می گردد
نه آسان است صید خویش کردن نکته دانی را
فدای نیک بختان هر که شد، از نیک بختان شد
هما منشور دولت می کند هر استخوانی را
اگر در خواب بیهوشی نباشد گوش ها صائب
به حرفی می توان تقریر کردن داستانی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات و اندیشههای عمیق شاعر در مورد وجود، عشق، و انسانیت است. او به زیباییهای عالم و تأثیرات یک رهبر و نیک بختان اشاره میکند و به اهمیت درک عمیق و بصیرت در زندگی تأکید دارد. شاعر به سرنوشت انسانها و چالشهای آنان نیز پرداخته و یادآور میشود که هر کس میتواند با اندیشههای صحیح و عزم راسخ، داستان زندگی خود را بنویسد. در نهایت، این شعر به روح اتحاد و محبت انسانها اشاره میکند و بر این نکته تأکید دارد که هر شکلی از نیک بختی و زیبایی میتواند در دلها و روابط انسانی تجلی یابد.
هوش مصنوعی: با یک آه میتوان جهانی را که یک رهبر کاروانی را به مقصد میرساند، به وجود آورد.
هوش مصنوعی: اگر به زیبایی و شکوه بیپایان او آگاه شدی، دیگر به جای عبادت در مکانهای مقدس، به هر نشانهای که از او یادآور باشد، ارادت خواهی ورزید.
هوش مصنوعی: کسی که زیبایی و ناز خوبان را نبیند، چگونه میتواند بفهمد که کشیدن هر کمان به چه قدرتی نیاز دارد؟
هوش مصنوعی: اگر دلی از دست برود، چرا آن را برگردانم؟ کسی را پیدا نمیکنم که بتواند از دلی که رو به زوال است، محافظت کند.
هوش مصنوعی: سبک سران به خاطر هر سخن بیمحتوا به هیجان میآیند و با صدای بلند، اندکی باد را از باغ نی به گوش میرسانند.
هوش مصنوعی: در این شعر، به این نکته اشاره میشود که افراد مسن و با تجربه، معمولاً زیر بار سختیها و مشکلات نمیروند و در برابر خواستهها و فشارها محکم و مقاوم هستند. برعکس، یک کودک که هنوز تجربیات کافی ندارد، ممکن است به راحتی تحت تأثیر قرار گیرد و به سادگی تغییر کند یا تسلیم شود. به طور کلی، تفاوت در توانایی تحمل و سرسختی بین نسلهای مختلف را بیان میکند.
هوش مصنوعی: در دنیای وحدت، همواره مراقب دل خود باش و از محبت و زیبایی غافل نشو؛ زیرا در هر غنچهای که میبینی، یک گلستان پنهان وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر چشم حقبینی داشته باشی، میتوانی به یوسف، که نماد زیبایی و معصومیت است، توجه کنی و از اوضاع ناخوشایند مردم چشمپوشی کنی. یعنی در شرایط سخت هم میتوان به زیباییهای زندگی نگاه کرد و درک کرد که ممکن است دیگران در وضعیت نامطلوبی به سر ببرند.
هوش مصنوعی: تو که به خاطر لطافت و زیبایی گل، همیشه درخشانی، چه نیازی است که با زبانت آتش به جان دیگران بیندازی یا حرفی بگویی؟
هوش مصنوعی: دل انسان همچون آیینهای است که از تسخیر زیباییها و جذابیتهای دنیا تحت تأثیر قرار میگیرد. اما به دست آوردن عشق و آرامش درون، کار سادهای نیست و فردی که در این مسیر آگاهی و دانایی دارد، به خوبی میداند که تسلط بر خود و خواستههای درونی، چقدر چالشبرانگیز است.
هوش مصنوعی: هر که به خوشبختان و نیک بختها فدا شد، به جمع آنها پیوسته است. سرنوشت و ریاست هم بر هر کسی که به این خوشبختان نزدیک شود، تاثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر در حال بیهوشی و خواب نباشی، گوشهایت میتوانند به درستی داستانی را بشنوند و یا نقل کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
جهان دانش و معنی ، شهاب الدّین تویی آنکس
که چشم عقل کم بیند ، چو تو بسیار دانی را
ز رای سالخوردت دان ، شکوه بخت برنایت
مربّی آنچنان پیری، سزد جوانی را
ز قحط مردمی عالم ، چنان شد خشک لب تا لب
[...]
عطارد مشتری باید، متاع آسمانی را
مهی مریخچشم ارزد، چراغ آن جهانی را
چو چشمی مقترن گردد بدان غیبی چراغ جان
ببیند بیقرینه او قرینان نهانی را
یکی جانِ عجب باید که داند جان فدا کردن
[...]
نظر از جانب ما کن زکات زندگانی را
دلی ده باز ما را صدقة جان و جوانی را
به بوسی از سرم کردن توانی دفع صفرا را
به بویی از دلم بردن توانی ناتوانی را
چه بادش گر به دلداری دمی با بی دلی داری
[...]
کجا بودی که امشب سوختی آزرده جانی را
به قدر روز محشر طول دادی هر زمانی را
سئوالی کن ز من امروز تا غوغا به شهر افتد
که اعجاز فلانی کرده گویا بی زبانی را
به هر جنسی که می گیرند اخلاص و وفا خوب است
[...]
از آن چشمی که میداند زبان بیزبانی را
نکویان یاد میگیرند طرز نکتهدانی را
به نزد آنکه باشد تنگدل از دست کوتاهی
درازی عیب میباشد قبای زندگانی را
نمیخواهی که زخمت را به مرهم احتیاج افتد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.